یمن از چند دهه پیش تاکنون، بهنوعی حیاطخلوت و حاشیه امنیتی عربستان سعودی محسوب میشده است. این کشور دارای اکثریت سنی (65درصد) و اقلیت شیعه زیدی (35درصد) بوده و تا پیش از فروپاشی شوروی در زمره متحدان مسکو محسوب میشد. شیعیان این کشور، از اواخر دهه 1980 میلادی، با تشکیل گروهی به نام «الحوثی» به مبارزه سیاسی با حکومت مرکزی پرداختهاند. تاکنون شش جنگ میان دولت مرکزی و حوثیان درگرفته است که در تمامی آنها دولت به کمک عربستان و مصر توانست آنان را سرکوب کند.
اکنون نیز بنا به درخواست رئیسجمهور مخلوع یمن، عبده ربه منصور هادی، حکام ریاض قصد دارند این کشور را به حوزه نفوذ خود بازگردانند. واقعیت آن است که، پیروزیهای چند ماه اخیر متحدان ایران در عراق و سوریه، سبب شد تا اقدامات حوثیان که گفته میشود از حمایت تهران برخوردارند؛ نوعی زنگ خطر را برای آنان به صدا درآورد. همانطور که پیشبینی میشد، یمن بسیار بیشتر از عراق و سوریه برای عربستان از اهمیت برخوردار است. زیرا در صورت کنترل متحدان ایران بر این منطقه، مرزهای جنوبی سعودی بهطور مستقیم تهدید شده و امکان حمایت از شیعیان سعودی بهوسیله حوثیها در آینده پیش میآید.
ملکسلمان پادشاه عربستان سعودی اعلامکرد که 150 هزار نفر نیروهای زمینی را برای فاز زمینی عملیات به حالت آمادهباش درآورده است. ژنرال السیسی، رئیسجمهور مصر نیز با اعزام ناوشکن به تنگه باب المندب و آمادهباش 60هزار نیروی زمینی، اراده خود برای سرکوب حوثیان را نشان دادهاست.
عملیات طوفان اراده از چند منظر دارای اهمیت شایان توجهی است ازجمله:
عربستان سعودی نشان داد که بههیچوجه از دست رفتن حیات خلوت خود را تحمل نخواهد کرد
اعلام آغاز عملیات از واشنگتن، به دنیا اعلام کرد که اعراب از درنگها و نزدیکی بیشتر اوباما به ایران ناامید شده و خود به دنبال نقشآفرینی در محیط امنیتی هستند.
قاهره بهروشنی این پیام را به تهران مخابره کرد که سیطره حوثیان متحد ایران و احتمالاً نیروی دریایی ایران بر تنگه باب المندب و کانال سوئز را برنمیتابد. همچنین ژنرال سیسی طی شش ماه گذشته با تحرکات سریع و قابلتوجه در بعد سیاسی و اقتصادی درصدد است تا با توسعه سریع زیرساختهای مصر و نقشآفرینی بیشتر این کشور بر تحولات منطقه، مشروعیت سیاسی خود را بهعنوان یک رهبر بزرگ منطقهای تثبیت کند.
نشاندهنده عصبانیت آنکارا، ریاض و قاهره بهعنوان سه کشور مدعی منطقه از پیشرویهای اخیر متحدان ایران در منطقه و اراده جمعی آنها برای مقابله با اتوریته کامل ایران بر خاورمیانه و شمال آفریقا بود.
ارتش عربستان سعودی که میتوان گفت پیشرفتهترین ارتش را از منظر تجهیزات در منطقه داراست، برای نخستین باریک عملیات مستقل را فرماندهی و اجرا کرده است. لذا موفقیت یا عدم موفقیت این دخالت نظامی، میتواند ارزش سرمایهگذاری سنگین ریاض بر روی ارتش این کشور را نشان دهد.
به باور من، ملک سلمان با صبر و تحمل معناداری بهخوبی توانست واکنش به عملیات اشغال صنعا توسط حوثیان را مدیریت کند. از منظر ریاض، بهترین زمان برای آغاز حمله به صنعا زمانی است که تهران و قدرتهای جهانی درراه دستیابی به یک توافق اتمی جامع هستند. اگرچه وزرای خارجه ایران و قدرتهای جهانی، تأثیر حوادث یمن بر مذاکرات را رد میکنند؛ اما نمیتوان تأثیر آن را نادیده گرفت. در حقیقت، اکنون تهران در یک دوراهی راهبردی قرارگرفتهاست؛ چشمپوشی از منافع امنیتی منطقهای و تلاش برای امضای توافقنامه اتمی و یا دفاع از متحدان خود و برهم خوردن احتمالی مذاکرات جاری اتمی. اگر از این منظر به موضع بنگریم، بهخوبی هوشمندی ریاض در گزینش زمان حمله و منافع قطعی آن را برای این کشور میتواند مشاهدهکرد. به عبارت بهتر، ریاض در بدترین سناریو ممکن نیز، برنده این بازی خواهد بود.
مقامات ایران اگرچه نسبت به اقدام کشورهای عربی واکنش سیاسی منفی نشان دادهاند؛ بااینوجود نسبت به هرگونه اقدام احتمالی نظامی چه مستقیم و چه غیرمستقیم ابهامات جدی وجود دارد. اگرچه ناوگروه اعزامی ارتش جمهوری اسلامی ایران به خلیج عدن، توجه رسانههای منطقه را به خود جلب کرده است؛ اما مأموریت آنها همانند قبل دفاع از کشتیهای تجاری در برابر دزدان دریایی بوده و اهمیتی از جهت تحولات یمن ندارد. کما اینکه، نیروی دریایی مصر اعلام کرده است که در صورت ورود از نیروی رزمی به آبهای عدن، با آنها وارد نبرد خواهد شد.
عملیات زمینی عربستان و مصر نیز اگرچه با واکنش شدید حوثیها روبرو شده است؛ اما به باور من ریاض و متحدانش بهطور قطع حملات زمینی علیه حوثیان را صورت خواهند داد. عربستان سعودی به همراه تیپهای هلیبرن ارتش مصر و گردانهای تکاور اردن به یمن حمله خواهندکرد و با حمایت وسیع نیروی زرهی و توپخانه پیشرفته این کشور، مشکل چندان جدی در مقابل خود نخواهند دید. اگرچه مقاومت سطحی نیروهای انصارالله در برابر آنها وجود خواهدداشت و حتی ممکن است چند ده نفر و چند تانک و نفربر زرهی کشورهای متفق نیز منهدم شوند؛ با این وجود حوثیها متحمل خسارات بسیار وسیع شده و احتمالاً مانند سال 2009، به مناطق سنتی خود در شمال شرق یمن عقب رانده شوند.
لذا پیشنهاد میشود، دستگاه سیاست خارجی کشورمان با ادامه خویشتنداری نسبت به بحران یمن، تز جنبه بشردوستانه برای کمک به مردم را ادامه بدهد و از ورود احتمالی به نفع یکی از طرفین نزاع بهطور جد خودداری ورزد. همچنین، مقامات ارشد نظامی و امنیتی کشورمان با درک بهتر از شرایط حساس کنونی، از بیان سخنانی که مراتب سؤاستفاده کشورهای عربی را بهمنظور «ایرانهراسی» فراهم کند، خودداری ورزند. به باور من، این بحران به دلیل پیچیدگیهای چندبعدی، بازی باخت-باخت برای حوثیها و اعراب خواهد بود. همچنین مردم یمن که کشورشان شاهد بزرگترین ویرانیهای زیربنایی است؛ قربانی این بازی قدرتشده و آینده توسعه این کشور با ابهامات جدی روبرو شده است.
در پایان باید تصریح کرد، شکاف پدید آمده فکری و سیاسی میان شیعیان، القاعده شبهجزیره و سنیهای وابسته به عربستان در این کشور بهاندازهای عمیق شده است که حتی با تصور پیروزی ظفرمندانه هریک از طرفین بر دیگری، چشمانداز ثبات و امنیت محیطی را برای این کشور نمیتوان تصور کرد. به عبارت بهتر، روند امور و رادیکالیزه شدن سه طرف نزاع در این بحران نشان میدهد که احتمالاً پس از مدتها هزینه نظامی و کشتار طرفین، بهاحتمال بسیار این کشور بهسوی یک تجزیه جغرافیایی رسمی و یا غیررسمی بهپیش برود.