مقدمه
امروزه اینترنت تبدیل به بخش کانونی زندگی بسیاری از شهروندان شده است. گسترش رسانههای اجتماعی شامل وبلاگها، وبسایتها، چت رومها، شبکههای اجتماعی مجازی و فرمهای اینترنتی، در حال تغییر نحوه عملکرد جوامع است. بهویژه شبکههای اجتماعی مجازی جنبههای گوناگون زندگی فردی و جمعی ما را، از نحوه پیدا کردن دوست گرفته تا آنچه میخریم و نحوه خرید آن و حتی تا نحوۀ نگرش و کنش سیاسی را تحت تأثیر قرار داده است. با گسترش افقی (در سطح جغرافیایی) و عمودی (در بین اقشار گوناگون مردم) فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی جدید ازجمله اینترنت و تلفن همراه، شبکههای اجتماعی مجازی نیز که بر بستر این فناوریها عمل میکنند، در سالهای اخیر از شکلی از ارتباط آنلاین محض بهنوعی فعالیت اجتماعی-سیاسی تکاملیافتـهانـد و اکنون چنان قدرتی کسب کردهانـد که میتوانند در وارد آوردن فشار بر حکومتها و حتی تغییر آنها نقش داشته باشند. بدین ترتیب، امروزه مسئلۀ تأثیر شبکههای اجتماعی مجازی بر ثبات سیاسی جوامع، تبدیل به مسئلۀ بغرنج و حیاتی نهادهای تصمیمساز تقریباً تمام کشورهای جهان شده است. آیا فعالیتها و تعاملات شهروندان یک جامعه در شبکههای اجتماعی، ثبات سیاسی آن جامعه را به چالش میکشد؟ اگر اینگونه است، راه و روش درست و آزمودۀ مقابله با این چالش چگونه است؟ آیا این شبکهها نمیتوانند بهجای آنکه تأثیری بیثباتکننده و ناامنساز داشته باشد، در جهات ایجاد ثبات و امنیتسازی مورد بهرهبرداری قرار گیرد؟ اگر چنین بهرهبرداری ممکن است، اتخاذ چه رویکردی نسبت به ارتباطات مجازی، آن را تسهیل خواهد کرد؟
1.گسترش شبکههای اجتماعی مجازی و طرح مسئلۀ ثبات سیاسی
توسعه و گسترش فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی نوین در سراسر جهان واقعیتی کتمان ناپذیر است. بر اساس آمارهای اتحادیۀ بینالمللی مخابرات، ضریب نفوذ جهانی تلفن همراه از حدود ۱۵ درصد در سال ۲۰۰۱ به حدود ۹۶ درصد در سال ۲۰۱۳ رسیده است. در همین بازۀ زمانی، ضریب نفوذ جهانی اینترنت از ۸ درصد به حدود ۳۹ درصد افزایشیافته است. اگرچه درزمینۀ ضریب نفوذ رسانههای نوین (اینترنت و موبایل) در ایران آمارهای ضدونقیضی منتشر میشود، اما فزاینده بودن این ضریب در ایران نیز واقعیتی انکارناپـذیـر است. اگر به آمارهـای اتحـادیۀ بیـنالمللی مخابرات دربارۀ ایران اعتماد کنیم، میبینیم که ضریب نفوذ تلفن همره از ۴۶/۱ درصد (معادل ۹۶۲٬۵۹۵ مشترک) در سال ۲۰۰۰ به ۱۰/۷۶ درصد (معادل ۵۸٬۱۵۷٬۵۳۹ مشترک) در سال ۲۰۱۲ رسیده است. در همین بازۀ زمانی، درصد کاربران اینترنت از ۹۳/۰ درصد در سال ۲۰۰۰ به ۲۶ درصد در سال ۲۰۱۲ رسیده است. در مورد حضور ایرانیان در شبکههای اجتماعی نیز آمار دقیقی وجود ندارد اما روندهای آشکار، نشاندهندۀ فزاینده بودن شدید این حضور و فعالیت است. بنا بر اظهارنظرهای برخی از کارشناسان بالغبر ۸۵ درصد کاربران ایرانی در اینترنت عضو شبکههای اجتماعی هستند. سایتهای شبکهبندی اجتماعی در سراسر جهان و نیز ایران جزء پرطرفدارترین سایتها محسوب میشوند. در حال حاضر سایتهایی چون فیسبوک، مای اسپیس، گوگل پلاس، تویتر، یوتیوب، میت آپ، تامبلر، فلیکر، اینستاگرام، پینترست و لینکداین جزء پرطرفدارترین سایتهای شبکهبندی اجتماعی هستند که کاربران اینترنت در سراسر جهان به سراغ آنها میروند. اغلب این سایتها ازجمله فیسبوک، تویتر، یوتیوب و گوگل پلاس (به اضافۀ برخی از سایتهای شبکهبندی داخلی همچون کلوب) در ایران نیز اعضای پرشماری دارند. همچنین برخی از شبه شبکههای اجتماعی که بر بستر فناوری تلفن همراه عمل میکنند، ازجمله وایبر، لاین، واتزآپ و تانگو توجه فزایندۀ نسل جوان ایران را به خود جلب کردهاند.
بسیج جنبشهای اجتماعی و انگیزش شورشها و آشوبهای سیاسی-اجتماعی تنها تهدید شبکههای اجتماعی مجازی برای ثبات سیاسی جوامع نیست. هرچند در سالهای اخیر تبدیل به مهمترین و کلانترین آنها شده است. انواع جاسوسیها، کلاهبرداریها و فریبهای اینترنتی که بخش بزرگی از آنها در بستر شبکههای اجتماعی رخ میدهند، پخش ویروس گونه شایعات و مطالب نادرست، توهین به ارزشهای ملی و مذهبی و مقدسات بخشی از مردم، تخریب شخصیتها، افشای اطلاعات محرمانه و امنیتی و ازایندست موارد ازجمله کژ کارکردهای ضد امنیتی شبکههای اجتماعی مجازی محسوب میشوند که با گسترش استقبال از این شبکهها در ایران، هیچکدام از این موارد در کشور ما نیز نادر محسوب نمیشوند. البته این شبکهها کارکردهای مثبت امنیت ساز نیز دارند که بههیچعنوان کمتر از کژ کارکردهای منفی ضد امنیتی آنها نیستند. افزایش سرمایه اجتماعی کاربران، افزایش ارتباطات اجتماعی شهروندان با یکدیگر و تقویت حس مشترک ملی، امکان ترویج فرهنگ شهروندی مثبت، امکان بحث و گفتگوهای چندجانبه و افزایش سطح آگاهی و اطلاعات کاربران و مسائلی ازایندست ازجمله کارکردهای مثبت ارتباطات مجازی در شبکههای اجتماعی محسوب میشوند. این در حالی است که در بسیاری از جوامع و ازجمله جامعه ایران امروز ما، نهادهای امنیتی بیشتر وجه امنیت سوز این شبکهها را مدنظر دارند و از فرصتهای بالقوه و بالفعل این رسانهها استفاده کافی به عمل نمیآورند. برداشت تهدید گونه از ارتباطات مجازی بهطورکلی و شبکههای اجتماعی مجازی بهطور خاص میتواند دو پیامد ناگوار داشته باشد: نخست اینکه میتواند نهادهای مسئول امنیتی و انتظامی را در کشورهای مختلف بهسوی تمایل به محدود یا مسدود کردن و یا مانیتورینگ و مبارزه حداکثری با اینگونه فضاها سوق دهد. امری که اولاً با توجه به فناوریهای آنتی فیلترینگ و آنتی مانیتورینگ امروزه به لحاظ فنی دشوار است و ثانیاً تحدید آشکارهای مدنی شهروندان و همچنین تجاوز به حریم خصوصی آنها محسوب شده و ممکن است نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی آنها را افزون کند. پیامد ناگوار دوم این نگاه بدبینانه و تهدید محور این است که سویۀ دیگر شبکههای اجتماعی مجازی که همانا سویۀ امنیت ساز و تقویتکننده اتحاد ملی، سرمایه اجتماعی یک ملت و ثبات سیاسی یک کشور است نادیدهگرفتهشده و از پتانسیلهای مثبت این فضاها استفاده درستی به عمل نمیآید. بدون فهم عمیق فرآیندها و روابط پیچیده حاکم بر شبکه، هیچ استراتژی اطلاعاتی و امنیتی در این رابطه قابلطرح و توسعه نیست. بنابراین ضروری است که با کنارگذاشتن دو رویکرد تهدید گونه و بدبینانه (که شبکههای اجتماعی مجازی را سراسر تهدید و چالش برای ثبات سیاسی میبیند) و رویکرد ول انگارانه و غفلتمآبانه (که اساساً توجهی به پیامدهای امنیتی فناوریهای ارتباطی نوین ندارد و معادلات امنیتی را همچنان در چارچوبهای سنتی میبیند)، رویکردی دقیقتر و علمیتر اتخاذ کنیم و تلاش نماییم بافهم دقیق رابطة پیچیده بین شبکههای اجتماعی مجازی و ثبات سیاسی، به یک سیاستگذاری درست و بهدوراز افراطوتفریط دستیابیم.
2.شبکههای اجتماعی مجازی و ثبات سیاسی: فرصتها و چالش ها
بنا بر یک تعریف ساده و عملیاتی میتوان ثبات سیاسی را به معانیای چون دوام و پایداری حکومت و شیوههای حکمرانی، عدم وجود خشونت در تعامل بین حکومت و شهروندان، وجود رژیم مشروع[1] و مقبول، عدم وجود تغییرات ساختاری و شدید در نظام سیاسی، فقدان آشوب و ناامنی و بی نظمی در زندگی عمومی جامعه، قاعدهمندی و پیشبینیپذیری رفتار حکومت، مردم و مانند آن تعریف کرد (موثقی و کرم زادی، ۱۳۹۰: ۳۲۲-۳۳۰). ثبات سیاسی و حکمرانی باثبات پیششرطهای رشد اقتصادی، توسعۀ سیاسی و زندگی مطلوب و رضایتآمیز در هر کشوری هستند. اما کاربرد اینترنت و شبکههای اجتماعی توسط شهروندان چگونه میتواند تحقق ثبات سیاسی را مختل کند یا به آن یاری رساند؟ در اینجا به سه فرصت و سه چالش ناشی از اینترنت و شبکه های اجتماعی برای ثبات سیاسی جامعه اشاره میشود و سپس برخی پیشنهادها برای تصمیمسازی عقلانیتر ارائه میگردد.
2.1.فرصتها
2.1.1.آگاهی تصمیم سازان از تقاضاها، حمایتها و نگرشهای شهروندان جامعه
مهمترین تأثیر مثبت اینترنت برای حکمرانی باثبات در همین نکته خلاصه میشود. آگاهی از تقاضاها، مشکلات، مطالبات و نگرشهای گروهها، اقشار و طبقات مختلف ساکن در چهارچوب مرزهای سرزمینی یک نظام سیـاسی و نیز حمایتهای آنها (بهمثابه دروندادهای نظام) و تلاش در پاسخگویی مناسب و بهموقع به این تقاضاها و حمایتها (بهمثابه بروندادهای نظام)، شرط لازم بقا و سلامت هر نظام سیاسی است. در جهان واقعی، کارکرد اساسی بیان منافع و تقاضاها معمولاً توسط احزاب و گروههای سیاسی و بهطورکلی آنچه که بدان «جامعه مدنی»[2] اطلاق میشود، صورت میگیرد؛ اما امروزه رسانههای مختلف و ازجمله ارتباطات شبکهای مجازی، حوزه عمومی جدیدی را فراهم نمودهاند که افراد و گروههای مختلف قادرند در آن آزادانه به طرح تقاضاها و حمایتهای خود با صراحت و شفافیت هر چه بیشتر بپردازند.
گروههای حاشیهایتر جامعه معمولاً از این حوزه عمومی فراهم آمده پیرامون شبکههای ارتباطی اینترنتی بهمنظور طرح چالشها و محرومیتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مشکلات اجتماعی خود، طرح انتظارات خود بهعنوان بخشی از شهروندان جامعه ملی، انتقاد از سیاست ها و عملکردهای جاری و مواردی از این قبیل استفاده میکنند. این قابلیت ارتباطات شبکهای فرصتی بینظیر را برای هسته های تصمیمگیری نظام سیاسی کشور ایجاد میکند تا با آگاهی بیواسطه، ارزان و سریع از این تقاضاها و پاسخ مناسب و مقتضی به آنها، ضمن تأمین بقا و سلامت نظام سیاسی کشور، با جلب رضایت و حمایت این گروهها، مشروعیت سیاسی خود را افزایش دهند.
2.1.2.ایجاد مجراهای جدید مشارکت سیاسی و پرهیز از اشکال نامتعارف کنش سیاسی
اینترنت بهمثابۀ یک حوزه عمومی باقابلیتهای بینظیر خود، دگرگونی ژرفی نیز در اشکال مشارکت سیاسی ایجاد کرده که صاحبنظران از آن تحت عنوان ظهور اشکال جدید یا پستمدرن مشارکت سیاسی در مقابل تضعیف اشکال سنتی از آن یاد میکنند. اینترنت، شهروندان را قادر کرده است که برای طرح انتقادات و اعتراضات خود بهجای توسل به اشکال نامتعارف کنش سیاسی همچون اعتراضات خیابانی، لشکرکشیهای تودهای و تجمعات اعتراضی که معمولاً متضمن درجهای از خشونت و در مواردی ناامنی و بینظمی است، از طریق امضای طومارهای اینترنتی، طـرح نظرسنجیهای آنلاین، ارسال و دریافت ایمیلهای اعتراضی، تجمعات مجازی و سایر اشکال ممکن، به طرح تقاضاها و اعتراضات خود به شیوهای بسیار مسالمتآمیز و درعینحال کارآمد مبادرت ورزند (Stoolle et all, 2005: 251-251). ازجمله مصادیق مشارکت و درگیر شدگی سیاسی آنلاین در اینترنت و شبکههای اجتماعی میتوان از ارسال ایمیل به مقامات حکومتی، فعالان سیاسی و سازمانهای بینالمللی غیردولتـــی، عضویت در انجمنها، احزاب و گروههای سیاسی آنلاین؛ نوشتن مقاله و یادداشت در وبسایتها، طراحی وبسایت و وبلاگهای سیاسی شخصی و گروهی، به اشتراک گذاشتن مطالب سیاسی در شبکههای اجتماعی، امضای طومارها، شرکت در تریبونهای بحث آنلاین، شرکت در نظرسنجیهای اینترنتی، رأیدهی اینترنتی، پیوند دادن فعالان سیاسی درزمینة یک موضوع سیاسی- اجتماعی خاص و ارتباطات دوسویه با مقامات حکومتی و فعالان سیاسی نام برد (سردارنیا،۱۳۸۸: ۲۰۵؛ Polat , 2005: 459-435).
2.1.3.احساس برابری و تأثیرگذاری و رضایت ذهنی برای شهروندان
در اینترنت احساس خوب و مثبتی از توانمندی سیاسی برای کنشگران فراهم میشود، زیرا شهروندان احساس میکنند آزادانهتر میتوانند وارد عرصه سیاسی شوند. اینترنت به مفهوم و حس مشارکت و تأثیرگذاری شهروندان حداقل به دو دلیل قوت میبخشد: اول اینکه مردم احساس میکنند که بیش از شیوههای ارتباط سنتی وارد بازی میشوند و دوم اینکه اینترنت به سازمان، تشکل یا گروهی که آن را به کار گرفتـه است، احسـاس یک عامـل کارآمـد و قدرتمنـد را میبخشد که قادر است در محیط زندگیاش تأثیرگذار باشد. اهمیت این احساس ذهنی در مورد جوانان، اقوام و گروههای حاشیهای جامعه وقتی بیشتر آشکار میشود که بدانیم معمولاً در اغلب جوامع، این گروهها همواره بهصورت ناخودآگاه یک نوع احساس ذهنی نادیده گرفته شدن، محروم واقعشدن، مورد تبعیض واقعشدن و ناتوانی از تأثیرگذاری بر روندهای مسلط را با خود به همراه دارند. در چنین وضعیتی کنشها و تعاملات شهروندان در شبکههای اجتماعی، احساس صدا داشتن، شنیده شدن و تأثیرگذار بودن را جایگزین کرده و موجد نوعی رضایت ذهنی فردی و جمعی میگردد که این احساس نیز بهنوبه خود با تضعیف تمایلات رادیکال واگرایانة ناشی از احساس نارضایتی و تبعیض، مدیریت سیاسی در جامعه را آسان کرده و ثبات سیاسی و آرامش اجتماعی را برای جامعه ملی به ارمغان میآورد. بهرهبرداری حداکثری از این احساس رضایت ذهنی هنگامی میسر است که حکومت بتواند به شهروندان نشان دهد که صدای آنها در فضای مجازی را شنیده است و برای آن اهمیت قائل است.
2.2.چالشها
2.2.1.سازماندهی و بسیج اعتراضات و حرکتهای تودهای
شاید مهمترین چالش ناشی از اینترنت و شبکههای اجتماعی برای ثبات سیاسی کشور، مسئله کاربرد این فضاها برای بسیج و سازماندهی اعتراضات و تدارک ناآرامـیها و شورشها باشد. شـواهدی دال بر نقش غیـرقابلانکـار شبکههای اجتماعی در اینگونه حوادث در سراسر جهان، از ایالاتمتحده امریکا گرفته تا ترکیه و مصر به چشم میخورد. هر یک از این ناآرامیها، بر اساس زمینهای که در آن رخدادهاند، آثار بیثبات کنندۀ گوناگونی داشتهاند. برخی از آنها تنها به یک دورۀ اعتراض نسبتاً آرام و کوتاهمدت انجامیدهاند (همچون جنبش اشغال وال استریت در امریکا و دیگر جنبشهای اشغال در مراکز سرمایهداری جهان)، برخی به زنجیرهای از آشوبهای نسبتاً پرخشونت و بیثبات کننده (همچون ناآرامیهای اخیر در ترکیه) و برخی اساساً به سرنگونی حکومتهای مستقر ختم شدهاند (همچون موارد تونس و مصر).
2.2.2.قطبی شدگی سیاسی
منظور از قطبی شدگی سیاسی[3]، فرایندی است که طی آن افکار عمومی جامعه به دو گروه مجزا، متضاد و متقابل تقسیمشده و هر یک از این دو گروه بهسوی افراط نگرشی و رفتاری هر چه بیشتر پیش میرود. بهاینترتیب هنگامیکه مردم یک جامعه قطبی[4] شدهاند، دو گروه کاملاً مجزا را تشکیل میدهند که هرکدام دارای باورها و مواضع کاملاً متضاد با دیگری است (Dimaggio et al, 1996: 693). بر اساس برخی پژوهشهای جدید، شبکههای اجتماعی اینترنتی اگرچه علت قطبی شدگی (که رویهای دیرین است) نیستند، اما ممکن است آن را تشدید کنند. در این شبکهها، ارتباط بین افرادِ با نظرگاههای ناهمانند کاهشیافته و قطبی شدگی سیاسی افزایش مییابد. اینترنت گرایش به این دارد که افراد متشابهالذهن را گرد هم آورده و آنها را متشابهالذهنتر ازآنچه پیشتر بودند بکند. در این دیدگاه استدلال میشود که بهطورکلی افراد در شبکههای اجتماعی گرایش به این دارند که بیشتر با افراد همفکر خود شبکهبندی نمایند و بدین ترتیب هر چه بیشتر درخویشنگر و دارای دیدگاههای افراطی در مورد حقانیت موضع سیاسی خود شوند (2012 Farrell,). چنین وضعیتی میتواند به انشعاب هر چه بیشتر جامعه بینجامد و تساهل و تحمل دیدگاهها نسبت به یکدیگر را کاهش دهد. وضعیت قطبی شدگی سیاسی با تکثر سیاسی متفاوت است و تهدیدی جدی برای ثبات سیاسی و اتحاد ملی هر کشور محسوب میشود.
2.2.3.بیاعتمادی جامعه به حکومت؛ شکاف جامعه و حکومت
جریان اطلاعات در شبکههای اجتماعی عمدتاً در کنترل خود شهروندان و یا گروههای مستقل از حکومت و بعضاً گروههای مخالف با حکومت قرار دارد. این جریان، دقیقاً در نقطۀ مقابل رسانههای تودهای سنتی همچون رادیو و تلویزیون است که عمدتاً در کنترل دیدگاه رسمی حکومتها قرار دارند. بهاینترتیب، این دو جریان اطلاعات به یک معنا و یکسویه هستند، اما اقبال شهروندان به جریان اطلاعات شبکههای اجتماعی در سالهای اخیر بیشتر شده است. درنتیجه، چنانچه ریشههای بیاعتمادی بین جامعه و حکومت قدرتمند باشند، آنگاه شاهد نوعی تولید محتوای انتقادی مستمر در این شبکهها خواهیم بود. بهاینترتیب، با ملحوظ نمودن فرایند قطبیشدگی سیاسی که پیشتر اشاره شد، جامعه هر چه بیشتر از حکومت خویش فاصله میگیرد و دیوار بیاعتمادی و بدبینی بین جامعه و حکومت بیشازپیش قد برمیافرازد. این در حالی است که اعتماد متقابل بین جامعه و حکومت، بنیان ثبات سیاسی پایدار در هر جامعهای است.
3.چه باید کرد؟
اینترنت، بهطورکلی پدیدهای ژانوسی و ذوجنبتین است. خوشبینی به آن نباید ما را از تهدیدها و خطرات آن غافل کند. مفهوم امنیت سایبری اکنون در تمام جهان مفهومی پذیرفتهشده است و متخصصان امنیتی در تأملات خود به پیامدهای امنیتی اینترنت توجه جدی نشان می دهند؛ اما ازآنجاکه بحث ما در اینجا بر رابطۀ بین کاربری شبکههای اجتماعی مجازی و ثبات سیاسی متمرکز است، ذکر یک نکته اساسی است و آن اینکه اولاً عمدۀ پیامدهای بیثبات کنندۀ اینترنت ناشی از فعالیتها و ارتباطات شهروندان عادی در اینگونه فضاها نیست بلکه ریشه در فعالیتهای سازمانیافته و خصومتهایی دارد که اغلب بین دولتها جریان دارد. ثانیاً، آنجا که شبکههای اجتماعی تبدیل به فضایی برای انتقاد از حکومت و تضعیف آن در ذهنهای مردم می شوند، علت بحران را باید در خارج از فضای مجازی، در عملکرد حکومت و انتظارات شهروندان جست وگرنه فضای مجازی بهخودیخود نگرش خاصی را بر کسی تحمیل نمیکند. شهروندان میتوانند فضای مجازی را برای حمایت از حکومت یا شخصی خاص نیز بهکارگیرند. انگیزههای حمایت یا ضـدیت در بیـرون از فضای مجـازی تعییـن می شـوند. بنابراین منطقی نیست که به بهانۀ تأمین امنیت و ثبات، دسترسی کاربران عادی را محدود کرد و تلاش نمود کل شبکههای اجتماعی مجازی را بهمثابۀ تهدید تلقی نمود. در عوض بهتر است:
3.1.کنش گرایی شهروندان در شبکههای اجتماعی را بهعنوان شکل مشروع و پذیرفتهشدۀ کنش سیاسی بهمنظور تأثیرگذاری بر عرصۀ سیاست و حکومت پذیرفت و تلاش نمود که از آزادی فراهم آمده در فضای این شبکهها بهمنظور آشنایی با گرایشهای واقعی افکار عمومی جامعه نهایت بهره را برد تا بدین ترتیب حکومت بتواند هر چه بیشتر به تقاضاها و انتظارات شهروندان و بهویژه نسل جوان فعال در فضای مجازی پاسخ گوید. بهعبارتدیگر، دولتمردان بهجای آنکه در پی نفی شبکههای اجتماعی یا تحدید آنها باشند، میتوانند با رصد کردن محتوای تولیدشده در آنها، بصیرتی عمیق نسبت به مسائل جامعه و گرایشهای موجود در آن به دست آورند. امری که هم میتواند در تصمیمسازی بهتر و واقعگرایانهتر یاریگر حکومت باشد و هم شکاف جامعه و حکومت را کاهش داده و هم فهمی را افزایش دهد.
3.2. این نکته درک شود که امروزه، در عصر فراگیر شدن رسانههای اجتماعی و در عصر حضور شهروند-خبرنگاران در تمام عرصههای زندگی روزمره، مسئولان و مدیران خرد و کلان جامعه باید هر چه بیشتر بر شفافیت گفتاری و رفتاری خود بیفزایند و به خاطر داشته باشد که در عصر فراگیر شدن ارتباطات و اطلاعات، تمام اقدامات و تصمیمات آنان در معرض توجه افکار عمومی هوشیار و حساس قرار دارد. تا پیش از ورود فناوریهای جدید، این حکومت ها بودند که بر شهروندان اعمال کنترل و نظارت میکردند اما امروزه شهروندان نیز دائماً بر رفتار و گفتار مسئولان خود نظارت دارند؛ بنابراین، مبارزه با فساد سیاسی و اقتصادی، جلوگیری از رانتخواری و باندبازی، تقدم ضابطه بر رابطه، شایستهسالاری در نظام گزینش کشور و انتصابات مسئولین و مدیران خرد و کلان، متضمن آن است که اعتماد شهروندان بهنظام سیاسی و حکومت بازسازیشده و بنابراین فرایند مشروعیت زدایی از حکومت در شبکههای مجازی وارونه شده و به فرایند مشروعیت افزایی تغییر شکل دهد.
3.3.به این مسئله توجه شود که برخورد امنیتی و بدبینانه با شبکههای اجتماعی مجازی، با مکانیزمهایی چون فیلترینگ و مانیتورینگ و یا تحدید دسترسی، نهتنها نمیتواند از دسترسی کاربران مشتاق به این شبکهها جلوگیری کند، بلکه چهبسا خود عامل ایجاد نارضایتی سیاسی و کاهش اعتماد به حکومت و نهادهای امنیتی کشور شود. فیلترینگ شبکههای اجتماعی این حس را برای شهروندان، بهویژه نسل جوان که عمدتاً نسل تحصیلکرده و آیندهساز کشور نیز هستند، ایجاد میکند که حکومت کشورشان در مقابل علایق و گرایشهای آنها ایستاده است. در چنین وضعیتی، ازنظر جوان ایرانی، استفاده از یک فیلترشکن بهمنظور عبور از فیلترینگ حکومتی، بهمنزلۀ اقدامی علیه حکومت تلقی میشود. پرسش اینجاست که چرا باید شرایطی را فراهم نمود که در آن میلیونها جوان ایرانی هرروز برای ورود به شبکههای اجتماعی و فعالیت در آن، خود را در حال مقابله با حکومت کشورشان تصور کنند؟ آیا چنین وضعیتی میتواند به ایجاد اعتماد بین جامعه و حکومت بهمنزلۀ یک رکن اساسی ثبات سیاسی بینجامد؟
3.4. باید در نظر داشت که فضای اینترنت، بهطورکلی، یعنی هم شامل وبسایتها، حوزۀ وبلاگی و نیز حوزۀ شبکههای اجتماعی دارای یک مکانیزم خود-ویرایشگر است؛ به این معنا که اطلاعات نادرست و ناموثق در فضای مجازی یافت شده و توسط دیگر تولیدکنندگان اطلاعات به چالش کشیده میشود؛ بنابراین، اگرچه نشر اکاذیب و شایعات و اطلاعات علیه ثبات جامعه در فضای مجازی کاری آسان است، اما این اطلاعات بهندرت میتوانند مخاطبان گستردهای پیدا کنند بدون آنکه توسط اطلاعات تصحیح کنندۀ دیگر به چالش کشیده شوند. شاید نمونهای جالب و درعینحال طنزآلود از این فرایند افشای اطلاعات نادرست در فضای اطلاعاتی جدید، اظهارات ناآگاهانۀ بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، درباره ممنوعیت پوشیدن شلوار جین در ایران باشد. بسیاری از ایرانیان با پوشیدن شلوار جین در خیابانها و اماکن عمومی شهرهای مختلف ایران و انتشار عکسهای خود در شبکههای اجتماعی چون توییتر و فیسبوک که با پیامهایی در تمسخر اظهارات نادرست نتانیاهو همراه بود، بهخوبی نشان دادند که اظهارنظرهای نادرست و تبلیغی نمیتواند پذیرشی در جهان امروز داشته باشد. این عکسالعمل ایرانیان باعث شد حتی خبرگزاریها و روزنامههای خارجی چون خبرگزاری رویترز، روزنامه نیویورکتایمز، روزنامۀ واشنگتنپست، روزنامه اسرائیلی هاآرتص و یدیعوت آهارونوت نیز اظهارات نتانیاهو را به باد انتقاد گیرند. در بخشی از گزارش واشنگتنپست در این زمینه آمده بود: «طنز جالبی است که وقتی نتانیاهو از محدودیتهای آزادی برای ایرانیان انتقاد کرد، این امر باعث شد ایرانیان نه از دولت خود بلکه از دولت اسراییل انتقاد کنند و این کار را با استفاده از شبکه اجتماعی فیسبوک که در ایران ممنوع است انجام دهند.» (به نقل از ایسنا، ۱۳۹۲)؛ بنابراین، نگرانی از بابت نشر اطلاعات نادرست در فضای مجازی، اگرچه در برخی از موارد جدی است، اما همیشه نیازمند دخالت نهادهای امنیتی و نظامی نیست.
دولتمردان، مسئولان بلندپایه و سازمانها و نهادها میتوانند با حضور در شبکههای اجتماعی، دیدگاههای خود را مطرح کنند و شهروندان را از فعالیت ها، اهداف و چالش های پیش روی خودآگاه سازند. بهعنوان مثالی ازاینگونه حضور، میتوان از حضور محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت یازدهم در فیسبوک و گزارشهای کوتاه او از روند مذاکرات هستهای و برخی دیگر از فعالیت ها نام برد. استقبال چشمگیر از صفحۀ فیسبوک ظریف نشان میدهد که مسئــولان میتوانند از شبکههای اجتماعی بهمنظور یک مجرای ارتباطی با شهروندان و بهویژه نسل جوان استفاده نمایند. ظریف توانست با استفاده ازاینگونه ارتباطات، بخش عمدهای از افکار عمومی جامعه را با خود همراه نماید و درروند مذاکرات از اعتماد و پشتیبانی بخش عمدهای از مردم، بهویژه نسل جوان برخوردار باشد. بههرحال، کارکردهای اعتمادآفرین اینگونه حضورها بر هیچکس پوشیده نیست.
3.5.برای مقابله با شورش ها و ناآرامیهایی جمعی که از فضای مجازی برانگیخته می شوند و امروزه بهعنوان مهمترین تهدیدکنندۀ ثبات سیاسی جوامع شناخته می شوند، بهترین راه در درجه اول از بین بردن زمینۀ ایجاد این اغتشاشات است: زمینۀ اغلب شورشها چیزی جز نارضایتی انباشتهشده و نادیده گرفتهشده نیست. چنانچه رصد مطالبات و انتظارات عمومی، چه از طریق شبکههای اجتماعی و چه سایر مکانیسم های آگاهیبخش، بهطور منظم و دقیق پی گرفته شود و تلاش شود بین انتظارات عمومی و تصمیمات حکومتی نوعی هماهنگی و توافق حاصل شود، آنگاه میتوان انتظار داشت هیچ نارضایتی به مرحلۀ انباشت حداکثری و انفجار متعاقب آن نرسد. چنانچه پیشتر گفتیـم، رصـد شبکههای اجتماعی بهمثابۀ حوزۀ آزاد طرح مطالبات و نارضایتیهای شهروندان و نیز حضور مسئولان و نهادهای تصمیمساز جامعه در این شبکهها، خود میتواند عاملی مؤثر و بسیار مفید برای ایجاد این هماهنگی و تقلیل هر چه بیشتر نارضایتیهای انباشتهشده باشد. بهطور خلاصه، اگر حرفها شنیده شوند، تبدیل به فریاد نمیشوند و اگر فریادها شنیده شوند تبدیل به مشت نخواهند شد.
نتیجهگیری
درمجموع میتوان گفت بهترین راهبرد برای برخورد با شبکههای اجتماعی مجازی راهبردی است که حکومت و شهروندان را در مقابل یکدیگر قرار ندهد. میتوان قواعدی را برای مقابله با جاسوسی اینترنتی، دفع حملات سایبری، مقابله با اقدامات بهمنظور دزدی اینترنتی و رسوخ به اطلاعات محرمانه ملی وضع کرد و نهادهایی را در این زمینه تشکیل داد. این نحوۀ مدیریت امروزه در بسیاری از جوامع پیشرفته دنبال میشود و توانسته است بروندادهای مناسبی را در برداشته باشد اما منع کاربرد این شبکهها و نگاه به کاربر آنها بهمثابۀ متهم و مجرم قطعاً راه درستی برای مدیریت جوامع امروزی نیست. به نظر میرسد اکنون زمان آن گذشته است که حکومتهای خوب بخواهند با مهار ابزارهای شبکهبندی اجتماعی، ادعا کنند که میخواهند آزادی، امنیت و شکوفایی شهروندانشان را تأمین کنند. فضای مجازی یک میدان بازی جدید است، شهروندان دیربازی است که وارد این میدان شدهاند و به بازی مشغولاند. حکومتها نیز باید وارد آن شوند، برای بازی در آن قواعد وضع کنند، از شهروندانشان یاد بگیرند و به یاد داشته باشند که تحریم این بازی به معنای باخت در آن است.
منابع
خبرگزاری ایسنا (۱۳۹۲)، «انتقاد واشنگتنپست از اشتباه نتانیاهو درباره پوشیدن شلوار جین در ایران»، در دسترس در: http://www.isna.ir/fa/news/92071610860/
سردارنیا، خلیل (۱۳۸۸)؛ «تأثیر اینترنت بر درگیر شدگی مدنی شهروندان»، فصلنامه پژوهشهای ارتباطی، سال شانزدهم، شماره 1 (پیاپی 57): صص 193-211.
موثقی، احمد و کرم زادی، مسلم (1390)؛ «بررسی تأثیر ثبات سیاسی بر توسعه»، فصلنامۀ سیاست، دورۀ 41، شماره 3، پاییز 1390.
Dimaggiom, Paul et al (1996) Have Americans Social Attitudes Become More polarized?, American journal of Sociology, Volume 102, Issue 3 (Nov.,1996), 690-755.
Taylor, Joanne (2011) Social media in the battle for public security, available at: http://www.publicservice.co.uk/feature_story.asp?id=17273
Carafano, James (2011) Social Media and National Security: A Wake-Up Call, Joint Force Quarterly, March 2011, available at: http://archive.atlantic-community.org/index/items/view/Social_Media_and_National_Security:_A_Wake-Up_Call
Castells, Manuel (2012) Networks of outrage and hope: Social Movements in the Internet Age, Polity Press.
Stoolle, D & Hooghe, M & Micheletti, M (2005) Politics in The Supermarket: Political Consumerism As a Form Of Political Participation. International Political science Review, Vol 26, No 3:pp245-269 .
- Karakaya Polat, Polat(2005) The Internet and Political Participation:exploring the explanatory links, European Journal Of Communication, vol 20(4): pp 435- 459.
Farrell, Henry (2012) The Consequences of the Internet for Politics, Annual Review of Political Science. 2012. 15:35–52.