تمدن غرب از رنسانس تاکنون همواره غالب بر نظمِ بینالمللِ مستقر بوده است. در قرن ۱۵ و ۱۶ اسپانیا و پرتغال، در قرن ۱۷ پادشاهی هلند، در قرن ۱۸ فرانسه و در قرن ۱۹ و اوایل ۲۰ انگلستان و از جنگ جهانی دوم بدین سو ایالات متحده آمریکا قدرت برتر در عرصه سیاست جهانی هستند. اما در آغازین سالهای هزاره سوم اَبَر بحران کرونا به چالشی فراگیر تبدیل شده تا حدیکه آنتونی گوترش دبیر کل سازمان ملل آن را بزرگترین فاجعه پس از جنگ جهانی دوم نامیده که بشر به زودی از آن رهایی نخواهد یافت. این شرایط نظم بینالملل بَرآمَدِه از لیبرال دمکراسی را با بحران ناکارآمدی مواجه کرده و بدیلهای نظم جدید محل بحث و بررسیهای جدیتر قرار گرفته است.
اجماع پکن (نظمِ دولتِ مقتدر)
با بالارفتن آمار مبتلایان و فوت شدگان کرونا در پنج کشور آمریکا، فرانسه، ایتالیا، انگلستان و آلمان بهعنوان نمادهای لیبرال دمکراسی و نظم مستقر در جهان و گزارشهای سازمان بهداشت جهانی از مهار کرونا در چین؛ نخبگان سیاسی و محققان غربی به گزارههای جدیدی در نوع مواجهه با دولتهاییکه مروج حکمرانی لیبرال دمکراسی نیستند دست یافته و معتقد هستند که مدیریت بحران در دولتهای مقتدر بهمراتب بهتر از دولتهای لیبرالی در سطح جهان بوده است. آنها با این پیشفرض باور دارند که در دنیای پساکرونا نظم مبتنی بر اندیشه دولتِ مقتدر و اجماعِ پکن بزرگترین رقیبِ نظمِ مستقر خواهد بود.
این واقعیت که چین برخلاف انتظار بسیاری از افراد توانست سریعاً کنترل این بیماری همهگیر را در دست بگیرد،باعث افزایش ترس از پکن و نظم آینده شده است. مبارزه چین با کرونا ، اثربخشی سیستم حزب و دولت، توانایی جامعه در بسیج مقابله با بحرانها و پتانسیلهایِ فناوریِ آنها را نشان داده است. محققان غربی با این رویکرد معتقدند که نگاهها مجدداً به سوی قدرت یگانه دولت معطوف شده است. حکومتها که در بهم ریختن نظام سلامت یک کشور منشأ وخامت و مشکل هستند؛ درعین حال تنها مرجع قادر به ایجاد نظم و هماهنگی در رویارویی با شیوع بیماری نیز هستند. بهعنوان مثال محصور کردن چند هفتهایِ ٥٦ میلیون چینیِ ساکنِ استانِ هوبی، تعطیل اجباری کارخانهها و به رعایت نظم فراخواندن مردم در ماه فوریه 2020 ؛ در اروپا واکنشهای تمسخرآمیزی نسبت به مشت آهنین حزب کمونیست چین برانگیخت. اما واقعیتهای میدانی بحران کرونا و واقعیتهای اقتصادیِ جهان از نظم دیگری با محوریت اجماع پکن سخن میگوید.
بر اساس تحقیقات آلیسا لنگ، ایالات متحده تا سال 2000 در راس تجارت جهانی بوده و با بیش از 80 درصد ازکشورهای جهان تجارت میکرد. با این حال در سال 2018 این تعداد به 30 درصد کاهش یافته است، زیرا چین جایگاه ایالات متحده را در 128 از 190 کشور جهان جایگزین کرده است.
با تزلزل واشنگتن، پکن بهسرعت و بهطرز ماهرانهای برای استفاده از فضای به وجود آمده از اشتباهات آمریکا حرکت میکند. چین سعی در پر کردن خلاء رهبری جهانی در این بحران است و سعی می کند خود را به عنوان رهبر جهانی در پاسخ به بیماری همه گیر قرار دهد. پکن درک میکند که اگر رهبر مبارزه با کرونا به نظر برسد و واشنگتن ناتوان یا مایل به انجام چنین کاری نباشد، این برداشت می تواند اساساً موقعیت ایالات متحده در سیاست جهانی و رقابت برای رهبری در قرن بیست و یکم را تغییر دهد.
چین در حال کمک به متحدان و شرکای خود در آسیا، اروپا و آفریقا است و در همین حال با استفاده از دیپلماسی عمومی و اعمال قدرت نرم، کشور های مختلف را به سمت خود جلب می کند. در همین راستا رئیس جمهور صربستان الکساندر ووسیچ با اعلام وضعیت اضطراری کشورش در تلویزیون ملی خود گفت: همبستگی اروپا وجود ندارد ، این یک افسانه روی کاغذ بود. من به برادر و دوستم شی جینپینگ اعتقاد و به کمک چینیها باور دارم.
کرونا آنقدر که تاکنون در کشورهای لیبرال جان ستانده در زادگاهش چین نگرفته است. اوضاع در ایتالیا و اسپانیا وخیم و بحرانی بهنظر میرسد و آمریکا هم به یکی از مراکز گسترش این ویروس تبدیل شده است. چین با تکیه بر مفهوم دولت مقتدر توانسته تا شیوع این ویروس را تحت کنترل در آورد و میزان کارایی سیستم سیاسی خود را به رخ جهانیان بکشد. الگوی چینی از نظمِ آیندهِ جهان مدلی است که دولت محور است و بر اهمیت نقش دولت تکیه دارد؛ درست در مقابل لیبرال دموکراسیها که مبتنی بر نقش حداقلی دولت و محوریت آزادیهای فردی است.
اجماعِ واشنگتن (نظمِ لیبرال دمکراسی)
هرچند به نظم بینالملل با محوریت آمریکا در بحران کرونا ضربه جدی وارد شده است؛ اما به دلایل مختلف و متفاوت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کماکان نظمِ لیبرالی در گسترهِ وسیعی از کشورهای جهان قابل دفاع است. بخش اعظم متفکران غربی به انتقاد از مدیریت کشورهای خود پرداخته و نیاز به دولت مقتدر را در مثالهایی مانند چین و روسیه آشکار کردهاند. اما بخش دیگری هم کماکان نظمِ لیبرال دمکراسی را نسخه نهایی سرانجام بشر میدانند. در رأس این کنشهای فکری؛ مقالهای در نیویورکتایمز بود که با تشریح موفقیت کره جنوبی (کشوری که توسعه آن تحت الگوی اجماع واشنگتن قرار دارد) تلاش کردند موفقیت چین را به حاشیه ببرند. هر چه زمان گذشت و کرونا کشورهای بیشتری را درگیر کرد، با وجود بحرانهای شدیدی که در ایتالیا، اسپانیا، فرانسه و هم اکنون خود ایالات متحده ایجاد کرد، ولی مدیریت مناسب آلمان، ژاپن، کره جنوبی، تایوان و...که تحت الگوی اجماع واشنگتن قرار دارند، نشان داد که این فرضیه چندان با واقعیت تطابق ندارد و الگوهای لیبرال دموکراسی نیز توانایی مدیریت این بحران را دارند.
منتقدان نظمِ لیبرالی در غرب اما با رجوع به عملکرد دولت مقتدر در چین و خروج از بحران بیان میدارند که در آمریکا و اساساً در غرب دولت نقش چندانی در اقتصاد ندارد و این موضوع تصمیمگیری سریع و قاطع برای مقابله با بیماری را دشوارتر میکند. وقتی کرونا شیوع پیدا کرد، باز هم دولت به دلیل عدم مداخله در بخش خصوصی نتوانست تجهیزات لازم را برای مقابله با کرونا تهیه کند. دولت دونالد ترامپ، از طریق فعال سازی قانون تولید دفاعی و به اجبار؛ بعضی شرکتهای بزرگ صنعتی را به تولید دستگاههای تنفس مصنوعی ترغیب کرد. از دیدگاه منتقدان نظریه اجماع واشنگتن، اگر دولت آمریکا شرکتهایِ بزرگِ دولتی در اختیار داشت، بدون اتلاف وقت برای تولید چنین دستگاههایی اقدام میکرد. در حالی که در لیبرال دمکراسی بر عدم مداخله دولت در اقتصاد تاکید میشود، کرونا نشان داد که گاهی مداخله دولت در مدیریت جامعه ضروری است. با وجود انتقاداتی که به الگوی حکمرانی با مولفههای لیبرالی در کشورهای غربی شده است؛ اما کارکرد و پیوستگی اجماع واشنگتن کماکان در بین نظامهای برآمده از غرب وجود دارد.
اجماع ارزشهای همفکر (نظم اروپایی)
ما با بحران کرونا در حال تولد دنیای جدیدی هستیم که همه عوامل آن متغیر هستند و هیچ چیز ثابت در آن وجود ندارد. همانگونه که اخیرا توماس رایت از موسسه بروکینگز بیان کرد؛ چپگراهای آمریکایی در نظمسازیِ آینده ترجیح میدهند از رویکرد مبتنی بر ارزش های همفکر استفاده کنند که یک ایدهِ خاص از نظم بین المللی را تایید میکند. این رویکرد با وقوع کرونا و سایر بحرانهای بینالمللی مانند گسترش مهاجرت، شیوع تروریسم و گسترش جنگ در خاورمیانه نزد اروپاییها و به ویژه آلمانیها مورد تأیید قرار گرفته است.
بخشی از اروپا با افزایش بحرانها میخواهد موضوع به موضوع از ایالات متحده جدا شود و جهان پر از کشورهای خواهان همکاری با اروپا مبتنی بر ارزشهای همفکر است که الزاماً در نظم لیبرال دمکراسی و اجماع واشنگتن جایی ندارند. به طور خاص دو کشور قدرتمندِ غیرلیبرالِ چین و روسیه، در تلاشند اروپا را ترغیب کنند تا از ایالات متحده دور شود. هر دو کشور جایگزینهایِ ارزان قیمتی برای نظمِ بینالمللِ لیبرال در خصوص انرژی و ارتباطات پیشنهاد میدهند. از همه مهمتر اینکه وابستگی اقتصادی اروپا به چین، این کشورها را هر روز از ایالات متحده دور میکند و به بیطرفی در مورد مسائل امنیتی کلیدی سوق میدهد. این روند احتمالاً در سالهای آینده افزایش یابد. نظم مبتنی بر ارزشهای همفکر در واقع چهارچوبی نظری برای تقویت دولت مقتدر از یک سو و همکاری دولتها در منظومهای جهانی است که بخشی از گرایشهای فکری در اروپا این ایده را دنبال میکنند. با بحران کرونا و شیوع آن در اروپا این ایده تقویت شده؛ چرا که کشورهایی مانند چین و روسیه با ارسال کمکهای بشردوستانه به سمت اروپا؛ نظم لیبرال دمکراسی را به چالش گرفتند.به ویژه این که اتحادیه اروپا و آمریکا نتوانستند کمکهایِ متقابل و موثری در زمان وقوع بحران به یکدیگر داشته باشند.
نتیجهگیری
پیامدهای ویروس کرونا در نظمِ آیندهِ جهان قطعی و بدون تردید است. اینکه کشورها چه نظمی را در دنیای آینده پِی خواهند گرفت؛احتمالاً مجادله اصلی میان متفکران و سیاستمداران سه ایده گفته شده خواهد بود. امانوئل والراشتاین محقق فقید آمریکایی که به بخشی از حلقههای فکری جریان چپ بینالملل تعلق داشت در تحقیقات خود به این باور رسیده بود که لیبرال دمکراسی در زمان وقوع بحرانها(مانند بحران رکود سالهای قبل از جنگ جهانی دوم، رکودِ جهانیِ سال 2008 و...)ممکن است دچار بیماری شود ولی تاکنون سکته نکرده و از میان نرفته؛ بلکه خود را بازیافته است. حال باید دید که نظمِ مستقر مبتنی بر اجماع واشنگتن در پسِ بحرانِ کرونا چه سرنوشتی خواهد داشت: بازیابی یا افول؟ و ظهور نظم چینی یا نظم اروپایی؟
منابع
https://www.wsj.com/articles/bring-back-laissez-faire-capitalism-11586988064
https://orientalreview.org/2020/03/31/putin-and-trump-vs-the-new-world-order-the-final-battle/
https://ir.mondediplo.com/article3410.html
https://www.hudson.org/research/15754-europe-is-thinking-harder-about-divorcing-america
https://www.eiu.com/us-2020-election/us-china/?utm_source=economist&utm_medium=referral&utm_campaign=us2020&utm_term=china&utm_content=bl_china
https://foreignpolicy.com/2020/03/12/coronavirus-killing-globalization-nationalism-protectionism-trump/