در مقدمه این مقاله آمده است:
برنامه هستهای ایران در سال 1336 ش (۱۹۵۷ میلادی) در دوره محمدرضاشاه پهلوی با کمک و پشتیبانی ایالاتمتحده آمریکا پایهریزی شد؛ زمانی که تهران و واشنگتن یک توافقنامه همکاری در چارچوب برنامه «اتم برای صلح» در دولت دوایت آیزنهاور امضا کردند. دولت ایران در سال ۱۳۵۲ شرکت آمریکایی بنیاد پژوهشی استنفورد را به کار گرفت تا در زمینه مطالعه و مشاوره درباره نیاز ایران به انرژی و تعیین سهم انرژی هستهای به ایران کمک کند. این بنیاد پیشرفت صنعتی و اقتصادی ایران را وابسته به تولید 20 هزار مگاوات برق هستهای از طریق تأسیس نیروگاههای اتمی در ایران تا سال ۱۹۹۵ دانست. (Joyner, 2016: 7).
سازمان انرژی اتمی ایران در سال 1353 پایهریزی شد تا برنامه هستهای را به پیش برد. برنامه شاه بر اساس این ایده بود که ایران باید منابع انرژی جایگزین فراهم کند تا کشور را تا زمان پایان یافتن ذخایر نفتی آماده سازد. ایران با شرکتهای آمریکایی و اروپایی قراردادهای گوناگونی بست که قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر با شرکت کرافت یونیون آلمان یکی از آنها بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن 1357 که دودمان پهلوی فروپاشید و جمهوری اسلامی تأسیس شد، همهچیز تغییر کرد. تغییر شگرف فضای سیاسی، مخالفت داخلی با فناوری هستهای در روزهای نخست دوران پس از انقلاب و خروج استعدادها از کشور تقریباً برنامه هستهای ایران را با توقف موقت روبرو کرد.
شرکتهای آمریکایی و اروپایی یکی پس از دیگری همکاریهای هستهای خود با ایران را قطع کردند و آلمان هم ساخت نیروگاه اتمی بوشهر را نیمهتمام رها کرد. آمریکاییها که تا سال 1357 در پایهریزی برنامه هستهای ایران نقش ایفا کرده بودند، از سال 1358 دست به مخالفت با همان برنامه زدند. ایالاتمتحده نهتنها از ارائه فناوری هستهای به ایران ممانعت ورزید بلکه متحدان خود را نیز به پرهیز از هرگونه کمک به ایران تشویق کرد. چندی نگذشت که مقامات تازه جمهوری اسلامی با درک اهمیت صنعت هستهای، علاقه خود را به انرژی هستهای ابراز کردند اما شرکای پیشین از تکمیل نیروگاه بوشهر و اجرای دیگر پروژههای هستهای سرباز زدند. دستگاههای اطلاعاتی آمریکا ایران را متهم به دنبال کردن یک برنامه صلحآمیز هستهای به عنوان پوششی برای دستیابی پنهان به سلاح هستهای کردند. ضمن اینکه با وضع تحریمهای اقتصادی یکجانبه علیه ایران از فروش فناوریهای هستهای و دوگانه به ایران ممانعت ورزیدند.
اکبر هاشمیرفسنجانی در 6 مارس 2005 در نشست اختتامیه کنفرانس بینالمللی «فناوری هستهای و توسعه پایدار» در تهران که به همت مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزار شد، گفت تحریمهای آمریکا و محدودیتهای اعمالشده از سوی اروپا ایران را وادار به پنهانکاری کرد و ایران چارهای جز تأمین تجهیزات موردنیاز خود از بازار سیاه نداشت. وی اظهار داشت: «بله، مخفیکاری بود... اگر تحریمها بر ما اعمال نشده بودند، ما همهچیز را علنی اعلام میکردیم ... اما هیچکس در بازار هیچچیزی به ما نمیفروخت» (رفسنجانی، ۱۳۸۳).
یافتههای پژوهش بر پایه روش تحقیق تاریخی نشان میدهد ایران با هدف به دست آوردن اهرمی نیرومند، معتبر و قانونی در چارچوب پیمان منع گسترش جنگافزارهای هستهای (NPT) و ایجاد بازدارندگی مشروع دست به غنیسازی اورانیوم زد تا بیگانگان در اندیشه یورش نظامی یا تغییر رژیم نباشند. دستیابی به توانمندی حصار هستهای به ایران میدان داد نهتنها توانمندی تکنولوژیکی خود را به عنوان مایه غرور ملی و نماد خودباوری به نمایش بگذارد بلکه قدرت چانهزنی خود در عرصه جهانی را نیز افزایش دهد. این پژوهش نتیجه میگیرد که ایران با تکمیل فرآیند غنیسازی اورانیوم و رویکرد «تعامل سازنده» توانست غرب را وادار سازد جمهوری اسلامی را همانگونه که هست به رسمیت بشناسد و به یک معامله بزرگ با ایران تن دهد.
برای مطالعه و دریافت متن کامل این مقاله، روی لینک زیر کلیک کنید.