حزب حاکم ترکیه با استراتژی «ترکیه جدید» وارد انتخابات شد اما توابع پیش بینی نشده و نامقصود این استراتژی خاورمیانهای جدید را در چشم انداز همه بازیگران منطقه ای نهاده است. برخی کارشناسان آمریکا را «قابله» این خاورمیانه می دانند: «نگاه آمریکایی ها حاکی از آرام کردن درد زایمان بوده وبه نظرشان برای آرام کردن آن احتیاجی به خشونت نیست. اما نگاه اروپایی ها سزارینی است و در این میان نگاه اسرائیل هم به نگاه اروپا نزدیک است.» این تصویر، اما، یک آمریکای «غیر خشن» و تسهیلگر دوران گذار را به ذهن متبادر می سازد که «آنجا» در نقطه صفر خود با فاصلهای قاطع و معین از هویتهای مرگبار ایستاده و نظارهگر تولد آنان است. چنین آمریکایی متاسفانه وجود ندارد.
به خاطر بیاوریم که در ژوئن 2006، وزیر خارجه وقت آمریکا خانم رایس بمباران عظیم لبنان در جنگ 33 روزه را که حجم آن با جنگهای بزرگ جهان مقایسه شد «درد زایمان خاورمیانه بزرگ» نامید و امروزه شاهد رشد تدریجی آن هویتهای مرگباری هستیم که از دل ماتریس همان جنگها جهدیدند. طرح آمریکایی «خاورمیانه بزرگ» اکنون دیگر چیزی بیش از سودای چند ژنرال ماجراجواست. خاورمیانه بزرگ اکنون همچون خاورمیانه قبلی در فردای جنگ جهانی نخست، از کاغذ و نقشه مساحان جنگ بیرون جهیده وبر زمین خونین منطقه ما نقش بسته است. بر چالههای برجای مانده بمبارانهای آمریکایی گلهای دموکراسی شکوفا نشد بلکه یک توازن جدید میان بمبگذاری و بمباران به وجود آمد. بمبارانها در جانب دولتها عمل میکنند و بمبگذاریها از آن تروریست هاست. آیا خاورمیانه راه دیگری در فراسوی سیکل معیوب بمباران-بمب گذاری ندارد؟
خوشبختانه جنگ وخشونت بر خلاف آنچه که در بادی امر به نظر می رسد و یا رسانههای جنگطلب آن را مطابق مقاصدی خاص برجسته کرده و «به نظر میرسانند» تنها واقعیت خاورمیانه نیست. در جبهه صلح هم شاهد پیشرفتهایی جدی هستیم: برخلاف آن هویتهای تکبعدی و مرگبار که از دل ماتریس جنگآسای دوران یازده سپتامبر و تاخت عموم خاورمیانه جرج بوش و پیامدهای فرعی آن برآمد نمودند شاهد ظهور هویتهای دیگری هستیم که از دل یک فضای دمکراتیک وانتخاباتی فوران کردند. هویت نوظهوری که از صندوق انتخابات ترکیه بیرون آمد و حزب حاکم را به رغم غلبه نسبی از حد نصاب لازم برای تشکیل حکومت انداخت یک هویت کاملا ترکیبی است و نه صرفا کردستانی وقومیتی. رهبر «حزب دموکراتیک خلقها» به رغم تبار کردستانی خود چنان مرزهای تک هویتی قومی را در نوردید که رهبر آن در میدانها فریاد می زد «{صلاح الدین} دمیر تاش فقط کرد نیست، ترک است، ارمنی است، دمیر تاش علوی است، سنی است، عرب است، ... ».
این ژست تکثرگرا وچند هویتی در زمان بیان آن (5 آگوست 2014 انتخابات ریاست جمهوری) البته نمیتوانست مانع پیروزی قاطع اردوغان در انتخابات ریاست جمهوری شود اما یک تمرین موفق بود که یکسال بعد در یک زمین کاملا متفاوت یعنی انتخابات پارلمانی اخیر جواب داد و سهمی تعیینکننده از ریزش سه میلیونی آرای حزب عدالت وتوسعه را یا به خود اختصاص داد و یا سمت وسویی ضد اردوغانی بدان بخشید.
نخبگان و روزنامهنگاران نزدیک به حزب حاکم میگویند اردوغان در این انتخابات به نوعی قربانی فرایند صلح وآشتی (کرد وترک) شد. به زعم آنان سمتگیری کردی اردوغان به گونهای رندانه موجب رشد توامان ناسیونالیسم ترکی و کردی شد. در نتیجه این وضعیت جدید، ناسیونالیسم ترکی با گفتمان «اتحاد کثیف اردوغان-اوجلان» و «خطر تجزیه ترکیه» موفق شد آرای بخشی از هواداران اردوغان را به خود اختصاص دهد واز سوی دیگر اردوغان رانده شده از اردوی ناسیونالیسم ترکی، در مناطق کرد نشین نیز نتوانست آرای کردستانی خود را حفظ کند و بخش اعظم ریزش سه میلیونی حزب حاکم به «حزب دموکراتیک خلقها» واگذار شد. تحلیل مذکور با در نظرگرفتن این واقعیت که حزب آتاتورکی «جمهوریت خلق» با گفتمان سکولاریسم در این انتخابات درجا زد و نتوانست چیزی بر آرای خود بیفزاید، توضیحی فهمپذیر برای رشد حزبی دیگر با گفتمان ناسیونالیسم ترکی به دست میدهد اما از توضیح علل پیروزی حزب دمکراتیک خلقها عاجز است: حزب حاکم، کردهای اسلام گرا را از دست داد، واقعه کوبانی نقطه گسست اصلی بود و اردوغان انتخابات را نه فقط در دیار بکر که در کوبانی از دست داد. فراموش نکنیم که حزب عدالت و توسعه با بیان اینکه «مسئله کردی وجود دارد. مسئله کردی مسئله من» است، در مقاطعی از انتخابات یک دهه اخیر نه تنها آرای اسلامگرایان کرد که آرای هویت طلبان کردستانی را به خود اختصاص داد اما در انتخابات اخیر می گوید «مسئله کردی وجود داشت اما ما آنرا حل کردیم» و این مدعا در کنار واقعه کوبانی و نقش بر آب شدن رویای کردهایی که انتظار حمایت مسلحانه ترکیه را داشتند ضربهای قاطع بر موقعیت حزب حاکم در مناطق کرد نشین وارد آورد.
به عبارت آماری، 80 نمایندهای که حزب ملیگرای ترک با گفتمان «فرایند صلح با کردها فرایند تجزیه ترکیه است» به مجلس فرستاد بخشی از پیچیدگی «مسئله کردی» در ترکیه را توضیح میدهد اما افزایش 30 درصدی آرای حزب دمکراتیک خلقها و در نتیجه ارتقای نمایندگان کردستانی مجلس به 80 نفر، توضیح دیگری میطلبد.
با این اوصاف پیامدهای فرامرزی انتخابات ترکیه چه خواهند بود؟ کوبانی یک نقطه عطف در برآمد هویت کردی بود. کافی است حجم انبوه اخبار و تحلیلهای مربوط به واقعه کوبانی در ایران و ترکیه را در نظر آوریم. مسئله به سادگی در انعکاس خبری و روزنامهای یک واقعه نیست بلکه در کیفیت همدلانه این پوشش خبری است: کردها تا پیش از آن واقعه به شکل «آنها» درک و تصور میشدند، یعنی به شکل «کردهای عراقی» ویا «کردهای سوریه» و «کردهای ترکیه» و یا حتی به شکل «ترکیهایها» و «سوریهای ها» در نظر گرفته میشدند اما واقعه کوبانی و نحوه بازنمایی رخدادهای مربوط به یک شهر بیدفاع و در معرض سقوط، شکننده بودن ساختار دولت-ملتهای خاورمیانه را به قوت تمام نشان داد و اشکال دیگری از همبستگیها واحساس تعلقها را به عرصه تصور درآورد که فراسوی تعلقهای ملی ودولت-ملتی عمل می کرد. پس از این واقعه و پس از پیروزی کردها در انتخابات ترکیه ما ساکنین حوزه تمدن اسلامی در یک خاورمیانه جدید زندگی می کنیم. این انتخابات یک بار دیگر نشان داد که یک دموکراسی جدید در همسایه ما در حال شکلگیری است و «سلطانی» ویا «پوتینزه» نمایاندن نظام ترکیه توسط رسانههای غربی کارکردی جز پیشگیری ازهمافزایی منطقهای ایران و ترکیه در جهت صلحسازی ندارد. همافزایی یک ترکیه آشتییافته با همه رنگها وتکثرهای فرهنگی و قومی و زبانی خود با یک ایران تجدید تولد یافته در پای صندوقهای رای میتوانند یک خاورمیانه متفاوت را در چشمانداز نزدیک ودسترسپذیر را در معرض رویت ملتهای خسته از جنگ وخشونت و افراطیگری قرار دهند.