هفت سال است که ناآرامیها در سوریه آغاز و به مارپیچی از یک جنگ داخلی تبدیلشده و در این بحران انسانی، تقریباً 500000 نفر کشته و میلیونها نفر نیز آواره شدهاند. این جنگ و دیپلماسیِ مرتبط با آن و سیاستِ بازیگران منطقهای و بینالمللی دخیل در آن، فرصتهای بسیاری را برای بحث و بررسی ارائه میدهد، لیکن در این میان آنچه از اهمیت قابلتوجهی برخوردار است، استراتژی متغیر ایالاتمتحده و نقش مبهم آن در سوریه است؛ بهگونهای که با شکست دولت اسلامی در پیِ سیاستِ مبارزه با تروریسم از جانب ایالاتمتحده، این کشور موضع خود را همراه با تغییر جریان منازعه و درگیری در سوریه تغییر داده و در جهت تداوم رقابت با سایر قدرتهای درگیر در این جنگ؛ از سیاست فعال گرایی ضد تروریسم و مبارزه با داعش؛ به سمت سیاستِ انفعال گرایی و سکوت در برابر حملات نظامی ترکیه به عفرین؛ و درنهایت همانگونه که اخیراً نیز مشاهده شد، به واسطهی همکاری با فرانسه و بریتانیا، به راهاندازی حملاتی به خاک سوریه و اتخاذ موضعی تهاجمی تغییر جهت داد.
در این میان آنچه تا پیش از حملات نظامی در 14 آوریل 2018 به چشم میخورد، رفتار منفعلانه و صرفاً تماشاگر ایالاتمتحده در برابر حملات نظامی و جنایات بشری علیه غیرنظامیان در عفرین و غوطه شرقی و ظاهراً همراهی با متحد خود در ناتو، ترکیه بود؛ لیکن در حال حاضر با به راهاندازی حملات نظامی اخیر و به بهانهی تنبیه اسد و فلج کردن توانایی دولت سوریه در استفاده از سلاحهای شیمیایی در آینده، درصدد بهرهبرداری از وضعیت بحرانزدهی سوریه برای تداوم حضور خود به بهانه مقابله با روسیه و ایران از یکسو و همچنین راضی نگاهداشتن سعودیها از دیگر سو است؛ اما آنچه بیش از همه در سایهی سیاستهای ابهامبرانگیز ایالاتمتحده دیده میشود آن است که آمریکا با معکوس کردن سیاستهای مبهم خود در سوریه، در حال دامن زدن به شکلگیری جنگهای فرسایشی بیشتری در آیندهی خاورمیانه به ویژه سوریه است.
حملات نظامی به سوریه و عدم ثبات در مواضع دولت ترامپ
روز گذشته ایالاتمتحده، فرانسه و بریتانیا، به بهانهی مجازات بشار اسد برای انجام یک حملهی شیمیایی علیه غیرنظامیان و با هدف ممانعت از تکرار دوبارهی آن، حملاتی نظامی را در سوریه به راه انداختند. این حملات در ساعات اولیه از صبح شنبه 14 آوریل 2018 با شلیک 110 موشک به خاک سوریه با در نظر گرفتن سه هدف انجام گرفت: چنانچه بنا بر اعلام ژنرال دانفورد، فرمانده ارتش ایالاتمتحده، یک مرکز تحقیقاتی در حاشیهی دمشق و دو هدف دیگر در استان حمص در مرکز سوریه هدف قرار گرفتهاند. ژنرال دانفورد از این اهداف تحت نام دو محل تولید و انبار تسلیحات شیمیایی و یک مقر فرماندهی مهم اسم برده است. ژنرال فلورانس پارلی، وزیر دفاع فرانسه، نیز گفته است که یک مرکز تحقیقاتی اصلی و دو مرکز تولید تسلیحات زیرزمینی شیمیایی رژیم هدف قرارگرفته است. مطابق گفتهی ژنرال دانفورد، در طی این حملات از ضربه به نیروهای روس اجتناب شده است. مسکو تائید کرده است که به پایگاههای هوایی و دریایی این کشور در شمال غرب سوریه حملهای صورت نگرفته است. همچنین بریتانیا اعلام کرده است که یک مقر موشکی در ۲۴ کیلومتری غرب حمص را که مظنون به انبار شیمیایی بوده هدف قرار داده است. در همین زمینه، پنتاگون اعلام کرد که عملیات موفقیتآمیز بوده و تمام اهداف تعیینشده با موفقیت مورد اصابت قرار گرفتهاند اما دیدبان حقوق بشر سوریه در لندن میگوید تمام تجهیزات مرکز مطالعات و تحقیقات علمی سوریه وابسته به وزارت دفاع این کشور که در محله برزه واقع است «کاملاً خالی» و از سه روز قبل تخلیه شده بوده است. (1)
اگرچه همواره از دیدگاه آمریکاییها اینگونه بیان شده که ایالاتمتحده تمایلی به درگیری و گرفتار شدن در سوریه نداشته است، لیکن به دو دلیل این قدرت جهانی خود را در جنگ داخلی سوریه دخیل کرد: اول آنکه، دولت اسلامی در سال 2013 در جهت توسعه و تعمیق جای پایِ خود در این کشور آغاز نمود. بدین ترتیب در سال بعد، ایالاتمتحده حملات هوایی علیه این گروه شبهنظامی را راهاندازی کرد. در نهایت نیروهای زمینی را برای مبارزه در این نبرد گسیل داشته و در حال حاضر حدود 2000 نیروی آمریکایی در این کشور مستقر هستند. دوم، اقدام ایالاتمتحده به بهانهی مجازات اسد در استفاده از سلاحهای مانند گاز سارین و کلر بر غیر نظامیان سوری است. اگرچه پیش ازاین و با تهدیدات اخیر ترامپ مبنی بر راهاندازی حملات بر سوریه، بیم از خطر آغاز جنگ جهانی سوم مطرح گردیده بود، لیکن این پیشبینی به نظر دور از واقع بود. لیکن از دیدگاهی دیگر شاید بتوان گفت نوعی از جنگ سرد جدید در حال پدید آمدن است. ممکن است خطر نابودی هستهای در پی نداشته باشد اما به همین دلیل از بسیاری جهات مستقیم و غیرقابل پیشبینی است. چنانچه تنشها رو به افزایش است و خطر عمیقتر شدن بسیاری از اختلافات منطقهای وجود دارد.(2)
بهطورکلی در رابطه با استراتژی بیثبات ترامپ میتوان گفت، اگرچه هفتهی گذشته وی برای خروج از سوریه وعده داد اما این هفته وی یک جبهه جدید را علیه بشار اسد گشود و سوریه را به یک مداخله گسترده نظامی تهدید میکند که این رویه ایالاتمتحده را در جهت یک درگیری گستردهتر در این منطقه سوق میدهد. به باور برخی تحلیل گران خطر موجود برای ایالت متحده آن است که این قدرت در نهایت در چرخهای از آتشافروزی و تشنجزایی که ارتش ایالاتمتحده را در درگیری سوریه بیشتر گرفتار میکند، فرو میرود. چرا که به باور آنها سناریوهای احتمالی برای مقابله شامل حملات توسط نظامیان مورد حمایت قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای (ایران و روسیه) علیه نیروهای ایالاتمتحده در خاورمیانه، اقداماتی علیه نیروهای ایالاتمتحده و متحدان آنها در سوریه یا «پاسخهای نامتقارن» مانند حملات سایبری را تشدید و آمریکا را بیش از بیش گرفتار میکند. (3)
استراتژی نظامی نامشخص ایالاتمتحده در خاورمیانه
با شکست داعش در عراق و سوریه و چشماندازی از افزایش خشونت در افغانستان، استراتژی نظامی ایالاتمتحده در خاورمیانه و آسیای مرکزی در حال تغییر و اهداف تبیین شده از این مأموریتها هنوز کمی ناشناخته مانده است. چنانچه به گزارش آسوشیتدپرس، ایالاتمتحده با به نصف رساندن تعداد نیروهای نظامی در عراق به حدود 4000 سرباز؛ روندی از کاهش نیروی نظامی خود را آغاز کرده است. این نیروها در درجه اول به منظور آموزش و پشتیبانی از نیروهای عراقی باقی خواهند مانده، اما «دهها تن از سربازان آمریکایی نیز در پروازهای روزانه در طی هفتههای گذشته، همراه با سلاحها و تجهیزات؛ از عراق به افغانستان منتقل شدهاند.» در حال حاضر حدود 11000 سرباز آمریکایی در افغانستان وجود دارد؛ جایی که در آن امریکا در حال نبردی از طولانیترین جنگ خود است. به علاوه، در ماه آینده 4000 نیرو نیز فرستاده خواهند شد؛ هرچند که مشخص نیست چگونه 15000 سرباز آمریکایی بهگونهای موفقیتآمیز در جهت دفعِ حضوری مداوم از دولت اسلامی و همچنین مقابله با طالبانی که در حال حاضر در 70 درصد از افغانستان فعال است، قادر خواهد بود.
علاوه بر این، حتی مشخص نیست که آیا مبارزه با تروریسم حتی بیشترین اولویت را داشته باشد. چنانچه در اظهارنظر پیرامون استراتژی امنیت ملی در اواخر ماه ژانویه، وزیر دفاع جیمز ماتیس گفت: « در حال حاضر رقابت قدرت (های) بزرگ - نه تروریسم - تمرکز اصلی امنیت ملی ایالاتمتحده است. » این امر در همان زمانی اتفاق میافتد که به نظر میرسد ایالاتمتحده در تلاش برای تبیین یک استراتژی منفعت طلبانه در سوریه است. چنانچه با مشاهدهی شکاف عمیقی بین روسیه و ایالاتمتحده در سوریه، مداخلهی روسیه در سوریه تنها یکی از محرکهای مضاعف در جریانِ تلاشهای ایالاتمتحده برای به دست آوردن و حفظ اهرم قدرت خود در منطقه است. بدین ترتیب یکی از تنشها در راهبرد دفاع ملی، چگونگیِ کاهش تمرکز بر تروریسم و در عین حال تمرکز بیشتر بر روی رقبایی مانند روسیه و چین است که اولی در سوریه بسیار قدرتنمایی کرده و همچنان نیز در حال به نمایش گذاشتن هر چه بیشتر از نیروی خود بوده و دومی که در حال شناسایی و ساخت منافع اقتصادی شناخته شدهی خود است. در رابطه با سوریه نیز اینگونه به نظر میرسد که تمرکز ایالاتمتحده در حال حاضر بیشتر بر رقابت با قدرتهای جهانی و منطقهای قابلنفوذ است. هنگامیکه وزیر امور خارجه سابق رکس تیلرسون اهداف ایالاتمتحده در سوریه را بیان کرد، وی به حمایت روسیه و ایران از رئیسجمهور بشار اسد به عنوان یک مسئله قابلتوجه اشاره کرد، اما هنوز مشخص نیست که ایالاتمتحده چه کارتی از سیاستهای نامشخص خود را در آینده نشان خواهد داد. چنانچه حضور نیروهای ایالاتمتحده در سوریه، تنها اهرم ایالاتمتحده در سوریه جهتِ دفعِ سلطهی ایران و روسیه است و در حال حاضر واضح مشخص نیست که مأموریت آمریکا در سوریه چه خواهد بود. (4)
چالشهای استراتژیک برای ایالاتمتحده در بحران سوریه
بحران سوریه که از سال 2011 تاکنون موضوع اصلی در خاورمیانه بوده، اکنون وارد مرحله جدیدی از مقابله و مواجههی ایالاتمتحده با چالشهای تازهای گردیده است. بحران سوریه از مراحل اولیه تحول و تکامل خود، در سه سطح گسترشیافته است: داخلی، منطقهای و بینالمللی. رژیم اسد در اواخر سال 2016 موفق به تسخیر حلب شد که این امر به عنوان نقطه عطفی در بُعد داخلی از جنگ سوریه مشخص شده و با کمک گسترده از جانب متحدان خود، این رژیم همواره برای بازپسگیری بیشتر و بیشتر از قلمرو ملی در تلاش است؛ چنانچه در حال حاضر حدود 50 درصد از سوریه را کنترل میکند؛ اما اهمیت در حال کاهش درگیری داخلی، اهمیت دو جنبه از این بحران را تقلیل داده است که این دو جنبه شاملِ: تعداد زیادی از تلفات غیرنظامیان و حرکت پناهندگان به سمت کشورهای همسایه و اروپا است. همچنین تأکید بر ابعاد منطقهای و بینالمللی نیز تغییر کرده است، از جمله: تلاش ایران برای تعمیق حضور خود، تنشهای ایران و اسرائیل در جنوب سوریه، تصرف خاک سوریه در شمال از جانب ترکیه و حمله نظامی این کشور علیه نیروهای محلی کُرد. از دیگر سو روسیه نیز با موفقیت قابلتوجهی، نقش «کارگزار یا واسطه» را در بحران سوریه دنبال میکند؛ در عین حال ایالاتمتحده نیز برای پیادهسازی یک استراتژی که در جهت منافع خود و متحدان خاورمیانهای آن خدمت کند، تلاش میکند؛ اما سوریه بهاحتمال زیاد یکی از منفیترین جنبههای میراث سیاست خارجی دولت اوباما است.
این استدلال، بر حدس و گمانی از پیامدهای احتمالی از یک سیاست بیمحابا و قاطعانه در سوریه سالهای 2011-2012 استوار است، لیکن نمیتوان این امر را انکار کرد که ناتوانی اوباما در رابطه با خطوط قرمز خود در سال 2013؛ خلائی را ایجاد کرد که پوتین از آن به خوبی به نفع خود بهرهبرداری کرد. مداخله نظامی روسیه در بحران سوریه در سال 2015، توازن این جنگ داخلی را دچار نوسان کرد و در نتیجه به بقای رژیم و تثبیت جایگاه مسکو در موقعیتِ فعلی خود با توجه به بحران سوریه و همچنین مسائل بزرگتر مرتبط با خاورمیانه منجر گردید. هنگامیکه دولت ترامپ روی کارآمد، برای یک دوره کوتاه به نظر میرسید که ایالاتمتحده در حال تغییر خطمشی و مسیر خود در رابطه با سوریه بود. در طول سفر خود به عربستان سعودی و در موارد دیگر، ریس جمهور اولویت ایالاتمتحده را بررسی جاهطلبیهای ایران و پیش روی در خاورمیانه بیان کرد؛ و طبعاً سوریه نیز عرصهای مناسب برای تحت نظر گرفتن ایران و مقابله با آن بود. در آن زمان تصمیم ترامپ در جهت حمله به یک پایگاه هوایی سوریه پس از استفادهی دیگر این رژیم از سلاحهای شیمیایی علیه غیرنظامیان و سرنگونی یک جت جنگنده سوریه، بهطور بالقوه به عنوان نشانههایی از این تغییر در سیاست ایالاتمتحده مشاهده میشد. دولت ترامپ از پیشینانِ خود، یک کمپین به خوبی مدیریت شده و سازمانیافته از مبارزه با دولت اسلامی و همکاری مؤثر با شبهنظامیان کُرد در شمال شرقی سوریه را به ارث برده است.
بدین ترتیب اگرچه مبارزه علیه دولت اسلامی، به واسطهی تسخیر رقه به اوج کامیابی خود رسید؛ لیکن مسئله اساسی این بود که آیا دولت ایالاتمتحده، به تلاش خود به منظور اطمینان از کنترل مستقیم یا غیرمستقیم شرق سوریه ادامه خواهد داد؟ یا اینکه عرصه را برای حضور بیشتر رژیم اسد و همپیمانانش رها میکند؟ اما از دیدگاه ایالاتمتحده، برای ایران هژمونی در شرق سوریه، یک عنصر حیاتی از مبارزه برای ساخت یک پل زمینی به دریای مدیترانه از طریق عراق، سوریه و لبنان است. در این وضعیت، دولت ترامپ تصمیم گرفت در جهت تلاشهای گسترده موردنیاز برای انکار جاهطلبیهای ایران سرمایهگذاری نکند؛ اما از دیگر سو نیز این دولت تصمیم گرفت تا 2000 نیروی ویژه ایالاتمتحده را در شمال و شمال شرق سوریه به منظور حمایت از متحدان کرد خود حفظ کند.
در اواسط ماه ژانویه، وزیر امور خارجه سابق رکس تیلرسون، سخنرانی مهمی در بیان استراتژی ایالاتمتحده در سوریه ایراد کرد. به گفتهی وی:«سوریه امروز به واسطهی سه عامل مشخصشده است: 1) دولت سلامی عراق و شام که مهم است، اما بهطور کامل شکست نخورده است. 2) اسد که حدود 50 درصد از سوریه را کنترل میکند. 3) ادامه تهدیدهای استراتژیک بر ایالاتمتحده، به غیر از دولت اسلامی (بهطور عمده به ایران اشاره میکنم).» بدین ترتیب ایالاتمتحده با برخی چالشهای عمده در سوریه مواجه است: 1- موضع روسیه؛ به عنوان میانجی و واسطهای از بحران سوریه که این امر به عنوان موفقیتی بزرگ در جاهطلبیهای پوتین برای بازگرداندن موقعیت روسیه به عنوان یک بازیگر بزرگ در خاورمیانه دیده میشود.2- ایران؛ که همچنان به دنبال تحکیم خود در سوریه و تقویتِ قدرت نظامی خود در مسیری از مقابلهی تهران و اورشلیم است. 3- حمایت ایالاتمتحده از کردهای سوریه که از دیده ترکیه، به عنوان یک تحریکی خطرآفرین برای این کشور در نظر گرفته شد که منجر به حملات نظامی ترکیه علیه کردهای سوریه طی عملیاتی تحت عنوان شاخه زیتون گردید. 4- و در نهایت متحدان سنی واشنگتن در خلیجفارس به رهبری عربستان سعودی که در رابطه با ایران و فعالیتهای آن در منطقه نگران هستند. به منظور مقابله با این چالشها، یک استراتژی مؤثر از آمریکا به فرض و پذیرش این مسئله نیازمند است که یک راهحل شسته و رفته برای بحران سوریه در آیندهای قابل پیشبینی امکانپذیر نیست و منطقهی سوریه همچنان به عنوان نقطهی کانونی از چندین درگیری منطقهای و بینالمللی باقی خواهد ماند. (5)
بدین ترتیب اینگونه به نظر میرسد که تیم امنیت ملی رئیسجمهور ترامپ با یک معضل عمده در مورد سیاست سوریه مواجه هستند. پس از سقوط شهر رقه، پایتخت دولت اسلامی، چه دلیلی برای نگهداشتن یک نیروی نظامی از ایالاتمتحده در سوریه وجود دارد؟ منتقدان ادعا میکنند که این وضعیت خطری از درگیر شدنِ ایالاتمتحده در یکی دیگر از باتلاقهای مشابه یکی در ویتنام در دهه 1960 و دیگری در عراق در دهه 2000 را به همراه دارد. فعالان حقوق بشر نیز چنین استدلال میکنند که ایالاتمتحده برای پایان دادن به کشتار غیرنظامیان در جنگ هفتساله سوریه مسئولیت اخلاقی دارد. اما پیچیدگی مذاکرات شورای امنیت در این واقعیت نهفته است که پنج قدرت خارجی باور دارند که آنها منافع ملی حیاتی در سوریه دارند. این پنج کشور، روسیه، ترکیه، ایران، عربستان سعودی و اسرائیل هستند. سؤال اصلی برای ترامپ و شورای امنیت این است: بهطورکلی سوریه چقدر برای منافع استراتژیک ایالاتمتحده در خاورمیانه ضروری است؟ در حالی که این رویداد یک زمان و مکانی متفاوت با تجارب پیشین است، اما نمیتوان انکار کرد سؤالی که امروزه در رابطه با سوریه پیش میآید نیز با سؤالی که جان کندی در ویتنام در سال 1961 با آن مواجه شد بیشباهت نیست: آیا ایالاتمتحده از یک جنگ زمینی در آسیای جنوب شرقی اجتناب کند؟ پرزیدنت جورج بوش نیز با معضل مشابهی در عراق در سال 2002 مواجه شد: آیا امریکا باید در یک جنگ زمینی در خاورمیانه درگیر شود؟ بدین ترتیب، شورای امنیت به زودی باید تصمیم بگیرد که آیا واحدهای کوچک نیروهای ویژه در شرق سوریه را حفظ و یا از یک جنگ بزرگ خاورمیانهای که برخی کشورهای دیگر گونهای نیابتی در آن فعالیت دارند؛ ممانعت به عمل آورد. به نظر میرسد ایالاتمتحده دارای، دو دسته منافع بالقوه مهم در سوریه است: نخست ممانعت از ایران و ناتوان ساختن آن از برانداختنِ و واژگونیِ حکومتها در عربستان سعودی، عراق و کشورهای حوزه خلیجفارس و تثبیت تهران به عنوان قدرت اصلی خاورمیانه؛ و اولویت دوم نیز امنیت اسرائیل است. این مسئله که آیا این دو مورد از منافع برای ایالاتمتحده، سطح منافع حیاتی این قدرت جهانی را بالابرده و در نتیجه آمریکا به نیروهای نظامی وسیعتری در این منطقه نیازمند میشود؛ یک آزمون بسیار مهم برای دونالد ترامپ است. (6)
بهطور کلی آنچه در سوریهی حال حاضر مشاهده میشود؛ آن است که پایان نیافتن این جنگ فرسایشی در منطقه برای برخی کشورهای فرا منطقهای بیش از پایان یافتن آن منفعت داشته است. سوریه در حال حاضر در میان بدترین جنگهای داخلی پس از جنگ دوم جهانی قرار دارد اما چه میتوان کرد؟ به سادگی همانگونه که امروزه در منازعات سوریه مشاهده میکنیم، ایالاتمتحده اساساً با رویکردی نامشخص، متغیر و بیثبات ظاهر شده است. بهطور کلی در رابطه با مواضع مبهم ترامپ میتوان گفت با جایگزین کردن مایک پومپئو رئیس سابق سازمان اطلاعات مرکزی ایالاتمتحده، بهجای رکس تیلرسون، دونالد ترامپ تأکید خود را بر سه اصل که روابط خارجی وی را پایهریزی میکند؛ نشان داد. اول و مهمتر از همه وی بهگونهای فعالانه دنبال کردن یک سیاست از ترویج دموکراسی لیبرال در جهان را به هر بهایی دنبال میکند و دومین اصل اساسی، رویکرد ترامپ به روابط بینالملل مرتبط با توافقات، مشارکتها و اتحادها است. نمونهای از این توافقنامهها، برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA - توافق هستهای با ایران در سال 2015) است که رئیسجمهور ایالاتمتحده آن را به عنوان توافقنامهای شرمآور برای ایالاتمتحده نام نهاده است؛ و در نهایت اصل دیگر آن است؛ به نظر نمیرسد کاخ سفید این دیدگاه را به اشتراک بگذارد که برابری و توازن استراتژیک، لزوماً صلح بینالمللی را ارائه دهد. چنانچه در تمام جبههها و در همه حالات و رفتارهای سیاسی، یک ایالاتمتحدهی قویتر، بیوقفه و بهگونهای خستگیناپذیر این باور را دنبال میکند که از طریقِ طرحریزی «قدرت برتر»، شانس بیشتری برای صلح وجود دارد. چنانچه در همین زمینه میتوان گفت، سیاستی ثابتقدم و تزلزلناپذیر در رابطه با کرهی شمالی، نابودیِ قریب دولت اسلامی عراق و شام و آمادگی نیروهای ایالت متحده برای مشارکت در سوریه، نمونههای اولیه از این دست میباشند. بدین ترتیب در رابطه با بحران سوریه و تشدید وضعیت بیثباتی و جنگزدگی در این کشور بیش از پیش، نقش ایالاتمتحده نشان از تغییری منفعت طلبانه و قدرت محور در سیاست خارجی ایالاتمتحده نسبت به سوریه و درگیریهای به ظاهر بیپایان در این کشور دارد. چنانچه به نظر میرسد ایالاتمتحده که با رویکردی قدرتمند تحت عنوان مبارزه با تروریسم برای نابودی دولت سلامی عراق و شام به میدان منازعه پا نهاد، با شروع حملات ترکیه به عفرین موضع خود را تغییر و به سیاستی انفعال گرایانه و سپس در نهایت به اتخاذ رویکردی تهاجمی و راهاندازی حملات نظامی چرخش یافت. چنانچه در زمان حملات ترکیه به عفرین، اتخاذ موضعی غیر از سکوت از جانب آمریکا، احتمال تقابل با متحد خود در ناتو را در پیش داشت و در زمان فعلی نیز اتخاذ موضعی غیر از استراتژی تهاجمی و جنگ طلبانه اما در ظاهر، بهویژه برای حفظ روابط با عربستان سعودی عاقلانه نبود. (7)
بدین ترتیب با اتخاذ رویکردهای متغیر و مبهم از جانب قدرتهای جهانی و عدم تمایل هیچ یک به پایان دادن این جنگ ویرانکنندهی هفتساله در سوریه، اینگونه به نظر میرسد که مبارزه برای سوریه همچنان ادامه خواهد یافت. بهگونهای که روسیه به حمایت از رژیم اسد و نگاهداشتن نیروی نظامی خود - بهطور عمده پایگاههای دریایی و هوایی – در این کشور ادامه خواهد داد. از دیگر سو متحدان اروپایی آمریکا نیز در اصل، به یک راهحل سیاسی و دیپلماتیک برای بحران سوریه و خروج احتمالی اسد، متعهد هستند؛ لیکن نفوذ آنها در این زمینه محدود خواهد بود و بهاحتمالزیاد صرفاً به دنبال یک نقش مؤثر برای همکاری در بازسازی سوریه میباشند. تأمین مالی این بازسازی نیز میتواند توسط کشورهای سنی خلیج ارائه شود، اما بهاحتمال زیاد آنها از این منابع فقط در خدمت اهداف سیاسی خود استفاده میکنند. همچنین در رابطه فعال گرایی اخیر عربستان و حملات دولت ایالاتمتحده به سوریه، میتوان گفت هدف ایالاتمتحده از اتخاذ رویکرد اخیر بهرهکشی و استفاده از هزینههای عربستان برای اهداف ایالت متحده در منطقه و بهگونهای دور زدن سعودیها بوده است. چنانچه در ۴ آوریل، رئیسجمهور آمریکا در یک سخنرانی به عربستان پیشنهاد داد، اگر خواهان حضور ایالاتمتحده در سوریه است باید هزینه این حضور را بپردازد. درعین حال اما ترامپ به دنبال یک درگیری جدی با روسیه نبود و هرچند در مقابل اظهارات سفیر روسیه در لبنان واکنش تندی نشان داد، اما به این نکته هم توجه داشت که در حملات موشکیاش در سوریه به نقاط حساس روسیه نزدیک نشود. بدین ترتیب برای بسته نگاهداشتن دهان سعودیها در ازای گرفتن پول از آنها به انجام چنین حملاتی اما نه در تقابلی جدی با روسیه نیاز داشت.
منابع
- یورونیوز، (2018)، «دربارهی حمله موشکی غرب به سوریه تاکنون چه میدانیم؟»، بهروز شده در: ۱۴/۰۴/۲۰۱۸، 1)Euro news، قابلدسترسی در: http://fa.euronews.com/2018/04/14/us-missile-attack-syria-target-reaction-douma-air-force-britain-france-russia-chemical-dam
2) Erickson, Amanda, (2018), "6 basic questions about the war in Syria", 13April, Access to: https://www.washingtonpost.com/news/worldviews/wp/2018/04/12/syria-explained/?utm_term=.53e033d62375
3) Mirbagheri, Farid, (2018), "Trump’s foreign policy, perhaps not so simple after all", Access to: http://cyprus-mail.com/2018/03/18/trumps-foreign-policy-perhaps-not-simple/
4) Nuechterlein, Donald, (2018), "Opinion/Commentary: Is Syria crucial to Trump’s Middle East strategy?", Access to: http://www.dailyprogress.com/opinion/opinion-commentary-is-syria-crucial-to-trump-s-middle-east/article_7a0b9ae2-1fa3-11e8-bd1a-e7680ef840ac.html
5) Parvaz, (2018), "U.S. military strategy in the Middle East is growing increasingly unclear", Think Progress, Access to: https://thinkprogress.org/us-military-strategy-middle-east-unclear-e1a38f3105bb/
6) Rabinovich, Itamar, (2018), "The Syrian crisis: Strategic challenges for the United States", Access to: https://www.hoover.org/research/syrian-crisis-strategic-challenges-united-states
7) Sonne, Paul, (2018), "Analysis: Trump’s strikes on Syria risk retaliation, escalation in a war he wants to avoid", 14 April, The Washington Post, Access to: https://www.sltrib.com/news/nation-world/2018/04/14/analysis-trumps-strikes-on-syria-risk-retaliation-escalation-in-a-war-he-wants-to-avoid/