1. مقدمه
بحرانهای طبیعی که دامنه و تأثیرشان از حوزۀ محلی فراتر میرود و به مرزهای ملی و بینالمللی گسترش مییابد، معمولاً به دلیل تحت تأثیر قرار دادن زندگی میلیونها انسان، دیگر صرفاً ماهیتی زیستشناسانه نخواهند داشت و ابعاد مختلف انسانی و اجتماعی پیدا میکنند. پاندمی کرونا از جملۀ این بحرانها بود که از اواخر سال 2019 در چین آغاز شد و سپس به کل دنیا تسری یافت. گسترۀ تأثیرات این ویروس بر ابعاد مختلف زندگی انسانی به حدی بود که از قلمرو یک بیماری واگیردار فراتر رفت و حوزههای متعددی از علوم انسانی را تحت تأثیر قرار داد. در طول یک سال گذشته که پژوهشگران علوم پزشکی در تلاش برای ساخت واکسن کرونا بودهاند، متفکران علوم انسانی نیز همپای آنان به مطالعه دربارۀ امکانات و احتمالات این همهگیری و پیامدهای فلسفیاش پرداختهاند. در این میان، نام جورجو آگامبن (Giorgio Agamben) فیلسوف ایتالیایی متمایزتر از اندیشمندان دیگر بوده است، زیرا از همان ابتدا موضعی متفاوت با جریان اصلی روشنفکری پیرامون نقش دولت در مهار کرونا اتخاذ کرد. در اوج همهگیری ویروس کرونا، قریب به اتفاق اندیشمندان و صاحبنظران همصدا با مردم خواستار دخالت جدی و همهجانبۀ دولتها برای ایجاد محدودیت و قرنطینۀ اجباری شدند. بسیاری این بحران را به مثابه وضع طبیعی هابزی قلمداد کردند که راه چارۀ آن، برقراری آمریتی مقتدر برای محافظت مردم در برابر ناامنی و بینظمی حاصل از بحران است. در نتیجه، طبق توافقی نانوشته – قرارداد اجتماعی – دولتها را برای ایفای رسالت خود در کنترل این بحران فراخواندند. در این میان، آگامبن بر خلاف سایرین از تبعات گسترش دامنۀ نفوذ دولتها بر زندگی مردم گفت و این بحران سلامتی را دستاویزی برای بسط سیطرۀ حکومتها بر زندگی مردم دانست. موضع او واکنشهای زیادی را برانگیخت. مقالۀ حاضر بدنبال آن است که رویداد اخیر را از منظر فلسفۀ آگامبن مورد بررسی قرار دهد. برای این منظور، ابتدا به تبیین سه مفهوم مهم در فلسفۀ او که در تحلیل حاضر مورد استفاده قرار گرفتهاند، پرداخته میشود و سپس همهگیری کرونا به مثابه یک وضعیت استثنایی از نظر وی تبیین میگردد. در پایان نیز مروری بر نظرات منتقدات آگامبن و پاسخ او به آنها صورت میگیرد.
2. مفاهیم کلیدی در فلسفۀ آگامبن:
1-2. زیستسیاست
از مفهوم زیستسیاست (Biopolitics) تاکنون قرائتهای متعددی صورت گرفته است. تفاوت برداشتهای موجود شاید ناشی از این امر است که هر یک بر قسمتی از این کلمه تأکید دارند. خوانشهای طبیعتگرایانه – که زیست را اساس سیاست میدانند – و خوانشهای سیاستگرایانه – که فرآیندهای زیستی را ابژۀ سیاست میدانند – دو نمونه از عمدهترین برداشتهای صورت گرفته از این مفهوم هستند (Campbell, 2013: 8-33). در دهۀ 1970 میشل فوکو برداشتی از زیستسیاست را مطرح کرد که با تفاسیر سیاستگرایانه و طبیعت گرایانه تفاوت داشت. به نظر او، زیستسیاست منظومهای است که در آن علوم انسانی و طبیعی مدرن و مفاهیم برآمده از آنها به کنش سیاسی شکل میدهند و اهداف آن را مشخص میکنند (Munro, 2012). مفهوم فوکویی زیستسیاست بر انفصال و انتزاع زیست از حاملان جسمانی و انضمامی آن استوار است. ابژههای زیستسیاست نه تکتک انسانها بلکه خصایص بیولوژیکی آنهاست که در مقیاس جمعیت اندازهگیری و گردآوری میشود. از این منظر، مفهوم زیستسیاست با ظهور رشتههای نوینی چون آمار، جمعیتشناسی، همهگیرشناسی، و زیستشناسی مرتبط است. این رشتهها تحلیل فرآیندهای زیستی را در مقیاس جمعیت ممکن میکنند و حکمرانی بر افراد و گروهها را از راه اصلاح، طرد، بهنجارسازی، تحت انضباط قرار دادن، درمانشناسی، و بهینهسازی میسر میسازند (Flew, 2012). در این میان، آگامبن یکی از جدیترین تلاشها را برای صورتبندی مجدد مفهوم فوکویی زیستسیاست انجام داده است. او کار خود را با تمایزی آغاز میکند که به باورش از دوران یونان باستان به سنت سیاسی غربی شکل داده است. رابطۀ دوگانۀ محوری در امر سیاسی، تفکیک حیات بیولوژیک (Zoe) – حیاتی که به عملکردهای زیستی تقلیل یافته – و حیات سیاسی (Bios) است؛ یعنی تمایز بین هستی طبیعی و وجود قانونی فرد (Minca, 2006). در حالی که پیدایش ساز و کارهای زیستسیاسی در قرون هفدهم و هجدهم برای فوکو تحولی تاریخی و نماد آستانۀ مدرنیته محسوب میشد، آگامبن بر وجود ارتباطی منطقی بین قدرت حاکم و زیستسیاست تأکید دارد؛ به این معنا که زیستسیاست، هستۀ مرکزی فعالیتهای قدرت حاکم است. به باور آگامبن، تأسیس قدرت حاکم مبتنی بر آفرینش بدنی زیستسیاسی است و نهادینه شدن قانون، پیوندی جداییناپذیر با پدیداری حیات بیولوژیک دارد (Lemke, 2005). او سپس نتیجه میگیرد که تحت رژیم زیستسیاست، تمام مردم جامعه بالقوه هموساکر هستند.
2-2. هموساکر
آگامبن برای آن که طرحی کلی از بنیان پنهان حاکمیت به دست دهد، از هموساکر (Homo Sacer) که یکی از مفاهیم قانون رومی باستان است، استفاده میکند. هموساکر در آن دوران به کسی اطلاق میشد که عمل ناشایستی را مرتکب شده و یکی از تابوهای جامعه را زیر پا گذاشته بود و به همین دلیل، از تمام حقوق شهروندی و انسانی خود محروم میگشت. (میلز، 1393: 93-125) محروم شدن از حقوق انسانی و شهروندی باعث مباح شدن خون هوموساکر میشد و شهروندان میتوانستند بدون آنکه مسئولیتی گردنشان باشد، هوموساکر را بکشند. در واقع، هموساکر از حمایت جامعه محروم شده و به وجود جسمانی خود تقلیل یافته بود (Durantaye, 2009: 120-135). نکتهای که آگامبن بر آن تأکید زیادی میکند، این است که فرقی بین انواع مختلف نظامهای سیاسی – از توتالیتر گرفته تا دموکراسی – در برخورد با هموساکرها وجود ندارد و حتی دموکراسیها با شیوههای ظریفی اقدام به قرار دادن افراد در وضعیت هموساکر میکنند. بنابراین، نوع نظام سیاسی نباید مانع توجه در بررسی شیوههای کارکردی قدرت در این باره شود (Panagia, 1999). ردپای هموساکر را در تبعیدیان رومی، محکومان قرون وسطا، و زندانیان اردوگاههای نازی میتوان یافت. در دوران حاضر نیز چنین حیات بیولوژیکی را در افرادی چون پناهجویان، دورهگردها، و مبتلایان به مرگ مغزی میتوان مشاهده کرد (Agamben, 1998). این موارد ظاهراً نامرتبط در یک چیز مشترکاند: با اینکه از زندگی انسانی برخوردارند، ولی از حمایت قانون بیبهرهاند. آنها نهایتاً به کمکهای بشردوستانه سپرده میشوند و نمیتوانند هیچ ادعای حقوقی داشته باشند. آگامبن در اصل این وضعیت را که هوموساکر از همه حقوق خود معلق میشود تا به قتل و تعذیر برسد، وضعیت استثنایی مینامد (Depoortere, 2012).
3-2. وضعیت استثنایی
وضعیت استثنایی (State of Exception) به موقعیتی اشاره میکند که در آن فرمانروای جامعه با اعلام وضعیت اضطراری و به نام منفعت همگانی، پا را از قانونمندی فراتر میگذارد. این وضعیت، به این معنی است که دولت میتواند برخی از عملکردهای عادی قوای اجرایی، قانونگذاری، و قضائی را به حالت تعلیق درآورده یا برای یک دوره زمانی تغییر دهد. این هشداری به شهروندان برای تغییر رفتار معمولی و عمل به دستورات سازمانهای دولتی برای اجرای وضعیت اضطراری بشمار میرود (Humphreys, 2006). در چنین شرایطی، سد حقوق اساسی و آزادیهای فردی در هم میشکند و جامعه زیر سیل زور قانون غرق میشود. کار نهایتاً به آنجا میرسد که وضعیت استثنایی، تبدیل به قاعده میشود و نظام سیاسی را به یک نظام توتالیتر تبدیل میکند. آگامبن با وام گرفتن نظریۀ تصمیمباورانۀ کارل اشمیت مبنی بر اینکه حاکم کسی است که دربارۀ امر استثنایی تصمیم میگیرد و در واقع استثنا را تعیین میکند، خاطرنشان میسازد که جنبۀ مهم وضعیت استثنایی عبارت است از نفس ممکن بودن سلطه، قدرت قضایی، و کموکیف اقتدار دولت (میلز، 1393: 93-125). به باور او، حاکم طی تصمیمگیری در باب وضعیت استثنایی – فرآیندی که طی آن حاکم بهطور توأمان هم خودش را مشمول و مقیم قلمرو قانون میکند و هم از آن برکنار و مستثنی میدارد – شرایطی را ایجاد میکند که قانون برای اعتبارش بدان نیازمند است (McLoughlin, 2016). آگامبن در کتاب خود – وضعیت استثنایی – به خوبی از نمونههای مختلف این مفهوم در حقوق روم باستان تا مظاهر مدرنترش در فرانسۀ انقلابی، آلمان نازی، و ایتالیای فاشیست پرده برمیدارد. او در فصل نخست کتاب، بحث مهمی را درباره یک قانون وضع شده در زمان جرج بوش پیش میکشد و از وضعیت سیاسی موجود در ایالات متحده پس از یازده سپتامبر استفاده میکند تا نشان دهد چگونه دمکراسیها به دست خود، به وضعیت استثنایی و تعلیق قانون دامن میزنند (آگامبن، 1395: 1-31). آگامبن در سال 2004 که اوج مبارزه با تروریسم در آمریکا بود، از شرایط جدید انگشتنگاری ایالات متحده برای بازدید کنندگان خارجی چنان نگران بود که به جای اطاعت از این مقررات، ترجیح داد کرسی خود در دانشگاه نیویورک را رها کند. وی هشدار داد که جمعآوری چنین دادههایی که فقط به عنوان یک اقدام اضطراری صورت میگیرد، پس از رفع بحران تبدیل به بخشی طبیعی از زندگی خواهد شد (Santiago, 2006).
3. کرونا به مثابه وضعیت استثنایی
طبق آن چه فوکو در کتاب «مراقبت و تنبیه» پیرامون انضباطی شدن شهر وینسنس فرانسه و ساکنانش طی همهگیری طاعون در قرن هفدهم توضیح داده است، تدابیر لازم برای کنترل این بیماری شامل مواردی بوده که امروز به عنوان قرنطینۀ کامل در بسیاری از کشورها شاهد هستیم:
«دروازههای شهر بسته شده و مردم در خانههای خود حبس گردیده بودند. سر هر کوی و برزن یک نمایندۀ دولت حضور داشت که از خروج مردم از خانهها جلوگیری میکرد. خروج از خانه حکم اعدام در پی داشت. خیابانها و سایر فضاهای عمومی شهر توسط شبهنظامیان که به عنوان نگهبان و بازرس فعالیت میکنند، اشغال شده بودند .داروغهها و کلانترها بر درمان پزشکی نظارت کامل داشتند و پزشک مسئول را تعیین میکردند. بدون اجازۀ کتبی او هیچ پزشک دیگری حق درمان کردن نداشت.» (فوکو، 1387: 243-248)
روایت فوکو از این اقدامات به عنوان ابزاری برای توصیف وی از سراسربینی (panopticism) به عنوان شکل مدرن دولت است. همان گونه که او میگوید، طاعون به عنوان شکلی واقعی یا خیالی از بینظمی سرانجام به نفوذ مقررات حتی در کوچکترین جزئیات زندگی روزمره مشروعیت بخشید. نهادهای سیاسی قرن هفدهمی که در آرزوی نظارت و کنترل بیشتر زندگی مردم بودند، از طاعون برای اعمال قدرت انضباطی و بسط قدرت خود نهایت استفاده را کردند. یادآوری خاطرات همهگیری و هرج و مرج مرتبط با آن میتواند زمینه را برای زیستسیاست به عنوان یک سیستم نظم و نظارت دائمی فراهم کند که در آن، کنترل دولت بهطور مستقیم مربوط به وجود فیزیکی شهروندان است (هیندس، 1396: 111-151). به شیوهای مشابه، آگامبن از محبوبترین رمان قرن نوزدهم ایتالیاییها «نامزد» (The Betrothed) اثر الساندرو مانزونی (Alessandro Manzoni) نام میبرد که در آن، چگونگی زوال روابط انسانی در میلان طی طاعون سال 1630 شرح داده شده است و به اعدام مظنونین آببری با میکروب طاعون اشاره گردیده است (آگامبن، 1395: 65-73). او معتقد است زیستسیاست به شکل کاملاً آشکاری خود را در بحران کرونا نمایان کرده؛ آنجایی که قدرت سیاسی در جایگاه مدیریت زیستشناختی عمل کرده و کنترل جمعیت و سلامت را بدست گرفته است. آگامبن شیوههای مدرن کنترل دولت بر بدن شهروندان را به مثابه الگوی زیستسیاسی مدرن میداند؛ شبکهای پنهان در زندگی سیاسی معاصر که معمولاً پشت نقاب متمدن لیبرال دموکراسی پنهان میشود. با این حال، در مواقع اضطراری قدرت دولتی مدرن به وضعیت استثنایی متوسل میشود که در آن زندگی برهنه (Bare Life) شهروندان تحت قدرت بدون واسطه قرار میگیرد.
آگامبن معتقد است گاهی حوادث طبیعی، حکم وضعیت استثنایی را پیدا میکنند و تبدیل به دستاویزی برای توجیه مداخلهگری دولتها در حریم شخصی افراد و مشروعیتبخشی به آن میشوند. بحران کرونا، نمونهای از چنین وضعیتی است که دولتهای مشاوره گرفته از پزشکان به بهانۀ تأمین سلامت عمومی، همه را به دیکتاتوری اپیدمی مجبور ساختهاند تا خود را از قیود دموکراسی رهایی دهند. مثلاً علیرضا رئیسی، سخنگوی ستاد ملی کرونا، در برنامۀ گفتوگوی ویژۀ خبری شبکه دو در 17 آبان 1399 گفت ستاد ملی کرونا در جایگاهی است که گاهی تصمیمات فراقانونی اتخاذ میکند. یکی از کارشناسان سیاسی همین برنامه در 25 فروردین 1399 با اشاره به ناکارآمدی نظامهای لیبرال دموکراسی غربی در حل بحران کرونا گفته بود باید به سمت اقتدارگرایی بیشتر حرکت کنیم (صدا و سیما، 1399). اقتدارگرایی اینک روپوش سفید پزشکی بر تن کرده تا به نام خیر عمومی، سلطۀ خود را با روشهای ظریفتری گسترش دهد. امری که نتیجهای جز طبیسازی (Medicalization) و گسترش دخالتهای پزشکی به حوزههایی از زندگی انسان که اساساً پزشکی نیستند، در برنخواهد داشت. حالا با پدیدهای به نام اقتدارگرایی پزشکی (Medical Authoritarianism) مواجهیم که از طریق فردیسازی بیماری و بیتوجهی به عوامل اجتماعی آن و همچنین تعریف رفتار نابهنجار، نقش مهمی در کنترل اجتماعی و حفظ ثبات نظام سرمایهداری ایفا میکند (سنت، 1391: 252-283).
در زمانی که اقدامات کنترلی نظام سرمایهداری دولتی چین در مهار ویروس کرونا تحسین بسیاری را برانگیخته بود و برخی کشورهای اروپایی همچون ایتالیا به تأسی از آن اقدام به اعمال قرنطینۀ سراسری کرده بودند، آگامبن واکنشی کاملاً متفاوت از روشنفکران چپ نشان داد و گسترش نفوذ و کنترل دولت بر ابعاد مختلف زندگی انسانها را خطری برای آزادی دانست. او در یادداشتی که در 26 فوریۀ 2020 در مجلۀ «مانیفست» تحت عنوان «وضعیت استثنایی برآمده از اضطراری ناموجه» نوشت، کرونا را ویروسی به سادگی آنفولانزا تشبیه کرد که دولتها و رسانهها از آن هیولایی ساختهاند تا از این طریق فرصتی دوباره برای برقراری شرایط اضطراری خلق کنند. آگامبن به انتقاد از نوعی استبداد تکنیکی- پزشکی (Techno-medical Despotism) میپردازد که دولت ایتالیا از طریق قرنطینۀ سراسری اعمال کرد. او چنین اقدامی را «جنون آمیز، غیر منطقی، و کاملاً بیاساس» توصیف میکند و مینویسد:
«چرا مسئولین و رسانههای ما هر کاری از دستشان ساخته بود کردند تا جَوی وحشتآفرین خلق کنند، و سپس موجبات یک وضعیت استثنایی حقیقی را با اعمال محدودیتهای حرکتی و تعلیق فعالیتهای روزمرهی زندگی و کار برای تمام مناطق [ایتالیا] فراهم آورند؟ به استناد شورای پژوهش ملی، کرونا با یک آنفولانزای ساده که هر ساله به آن مبتلا میشویم فرق زیادی ندارد. میتوانیم بگوییم وقتی تروریسم دیگر نمیتواند عذر مناسبی برای اقدامات استثنایی باشد، ابداع یک اپیدمی میتواند بهترین بهانه برای اجرای چنین اقداماتی فراسوی هرگونه حد و حدودی باشد. (Agamben, 2020, A)
در واقع، آگامبن معتقد است ترسی که نسبت به گسترش ویروس کرونا از سوی دولتها تبلیغ میشود، هر فردی را به منبعی مشکوک برای انتقال بیماری تبدیل میکند. در حملات تروریستی، هر یک از شهروندان میتوانند مظنونی بالقوه از سوی نهادهای امنیتی تلقی شده و با آنها همانند تروریستها رفتار شود؛ درست شبیه وضعیت فعلی که حتی افراد سالم هم در مظان اتهام انتقال بیماری قرار دارند. آگامبن معتقد است از سیمهای خاردار گرفته تا نیروگاههای هستهای، جنگها طیفی از فناوریهای سرنوشتساز را به دوران صلح وصیت کردهاند و حالا ارث نامبارک ویروس کرونا، فاصلۀ اجتماعی است (Berge, 2020). او از اینکه زنده ماندن از هر دلنگرانی دیگری برای انسانها مهمتر شده، به حدی که حاضرند آزادیشان را فدای آن کنند، انتقاد میکند و حاکم شدن فرامین زیستشناختی بر زندگی ما را مایۀ تأسف میداند (Christaens, 2020). آگامبن در ادامۀ این یادداشت وضع قوانین و مقررات دولتی در وضعیت استثنایی را زمینهای برای سرکوب سیاسی در فردای پس از بحران میداند (Agamben, 2020, A). در این زمینه میتوان به اقدامات دولت چین اشاره کرد که در حال عادیسازی برخی قوانین اضطراری برای کنترل زندگی مردم است. دولت این کشور، اخیراً نرمافزاری را برای تعیین سطح سلامت شهروندان مورد استفاده قرار داده که میزان تماس آنها را با مناطق ویروسی مشخص میکند و همین تکنولوژی میتواند پس از اتمام بحران کرونا به عنوان ابزاری برای نظارت و کنترل مخالفان سیاسی مورد استفاده گیرد. برخی از دولتهای اروپایی همچون ایتالیا نیز برنامههای ملی ردیابی تماس ایجاد کردهاند که به آنها امکان ردیابی شهروندان خود را با استفاده از تلفن همراه میدهد (Berge, 2020). فارغ از نظارت گسترده و نقض حریم خصوصی، مالکیت دولتی چنین دادههایی نیز معایب زیادی به همراه دارد. برای مثال، در فروردینماه سال جاری، اطلاعات شخصی 42 میلیون ایرانی که برای غربالگری کرونا از سوی ثبت احوال در اختیار وزارت بهداشت قرار داده شده بود، به بیرون درز کرد و در فضای اینترنت قرار گرفت (خبرگزاری ایرنا، 1399). برقراری مقررات منع رفت و آمد شبانه در برخی کشورها و تداوم آن حتی با فروکش کردن بیماری نیز نمونۀ دیگری از تبدیل وضعیت استثنایی به وضعیت طبیعی است که دورههای حکومت نظامی را تداعی میسازد.
از مفهوم هموساکر در فلسفۀ آگامبن نیز میتوان در تحلیل بخش دیگری از ماجرای کرونا بهره جست. از آغاز شیوع این بیماری بیشترین توصیهای که از سوی سازمان جهانی بهداشت و متخصصین علوم پزشکی صورت گرفته، ماندن در خانه، شستن مرتب دستها، و ماسک زدن است. این توصیهها اگرچه در نگاه اول ساده و عادی به نظر میرسند، اما برای بخشی از جامعه به دلیل هزینهبر بودنشان قابل انجام نیستند. بسیاری از طبقات فرودست جامعه تحت پوشش هیچ نوع حمایت دولتی و پوشش بیمهای نیستند و از خوراک، پوشاک، بهداشت، آموزش، و مسکن مناسب بیبهرهاند. در واقع این افراد به مثابه هموساکرهای دوران مدرن هستند که از حمایت قانونی خارج شدهاند و حقوق انسانی خود را در جامعه از دست دادهاند. اینجاست که کرونا چهرۀ طبقاتی خود را نشان میدهد و ماهیت توصیههای بهداشتی را که بیشتر معطوف به طبقۀ متوسط و بالای جامعه است، عیان میسازد.
4. واکنشها:
قابل پیشبینی بود که موضع آگامبن طیف وسیعی از مخالفتها را در میان روشنفکران و صاحبنظران برمیانگیزد. بسیاری او را متهم به نادیده گرفتن تهدیدات بالقوۀ ویروس کرونا و نقش مثبت دولتها در مهار آن کردند. پائولو فلورس (Paolo Flores d’Arcais)، ویراستار برجستۀ دوماهنامۀ میکرومگا، آگامبن را به غر زدنهای عافیتطلبانه متهم کرد. روزنامههای ایتالیایی La Repubblica و Corriere della Sera او را به کسانی که هلوکاست را انکار میکنند، تشبیه کردند (Berge, 2020). اسلاوی ژیژک، روشنفکر اسلوونیایی، در مقالهای تحت عنوان «مراقبت و تنبیه؟ بله لطفا!» واکنش آگامبن را شکلی افراطی از موضع چپگرایان دانست که هر نوع نظارتی را به عنوان نظارت سرکوبگرانه و هر شکلی از حکمرانی را به عنوان توتالیتاریسم پنهان رد میکنند. او گفت چنین انتقاداتِ فوکوییِ پیش پا افتادهای منجر به از بین رفتن تهدید واقعی نخواهد شد و دولتها باید در این بحران، حمایت همه جانبهای از اقشار فرودست جامعه نمایند (Žižek, 2020). تیم کریستیانس (Tim Christiaens)، نویسندۀ سایت Critical Legal Thinking، در مقالهای تحت عنوان «آیا باید از جامعه در برابر آگامبن دفاع کرد؟» اعتراضهای آگامبن علیه اقدامات اضطراری دولت ایتالیا را خزعبلات یک پیرمرد 77 ساله دانست که خطرات ویروس کرونا را عمداً نادیده میگیرد. او آگامبن را در ردیف منکران ویروس کرونا همچون ترامپ و بوسونارو – رؤسای جمهور آمریکا و برزیل – قرار میدهد و میگوید خواستۀ آگامبن مبنی بر کاری نکردن، دقیقاً در راستای هدف سیاستمداران برای فدا کردن ضعفا و آسیبپذیران جامعه جهت دستیابی به مصونیت جمعی است (Christaens, 2020). ژان لوک نانسی (Jean-Luc Nancy)، فیلسوف فرانسوی، نیز در یادداشتی تحت عنوان «استثناء ویروسی» نظر آگامبن دربارۀ شباهت ویروس کرونا به آنفولانزا را مورد نقد قرار میدهد و از حکومتها به عنوان مجریان بداخلاقی نام میبرد که خراب کردن دق و دلی خود سر آنها بیشتر شبیه منحرف کردن توجهات از واقعیات میماند، تا تأملی سیاسی (Nancy, 2020). آگامبن در تاریخ 11 مارس 2020، طی یک پست وبلاگی به انتقادات پاسخ داد و گفت نظرات وی بیش از شدت بیماری، متوجه پیامدهای سیاسی و اخلاقی و شیوۀ مقابله با آن است. واکنش فعلی به این همهگیری میتواند منجر به انحطاط روابط انسانی شود و همین امر بحران را تشدید کند. از ترس سرایت ویروس، روابط محکم و گرم انسانی جایگزین پیامهای ضعیف دیجیتالی شده و انسانها در چارچوب تنهایی خویش محصور گردیدهاند (Agamben, 2020, B). او طی یک یادداشت دیگر در تاریخ 17 مارس 2020، نگرانی خود را از جوامع مدرنی که تمایل دارند همه چیز را فدای امنیتشان نمایند، ابراز میکند و میگوید مردم احتمالاً نمیدانند که با پذیرش قواعد وضعیت استثنایی، زندگیشان در حال تقلیل به یک حیات کاملاً بیولوژیک و زیستِ صرف است. او جامعۀ دارای وضعیت استثنایی دائمی را جامعهای آزاد نمیداند و معتقد است تداوم وضع موجود منجر به گسترش روزافزون محدودیتهای فردی خواهد شد (Agamben, 2020, C).
5. نتیجهگیری:
احتمالاً آگامبن در تشبیه ویروس کرونا به آنفولانزا اشتباه کرده است. در حالی که مرگ مبتلایان به آنفولانزا %0.1 است، میزان مرگ ناشی از کرونا %4-3 برآورد میشود (WHO, 2020). آنفولانزا برای متخصصان بیماری نسبتاً شناخته شدهای است، در حالی که بسیاری از ابعاد بالینی ویروس کرونا و تأثیراتش بر اندامهای بدن هنوز ناشناخته است. ژان لوک نانسی، فیلسوف فرانسوی، در واکنشی دوستانه به نظرات آگامبن پیرامون همهگیری کرونا حکایتی شخصی را نقل میکند. سی سال پیش وقتی پزشکان به نانسی گفتند که به پیوند قلب نیاز دارد، آگامبن از معدود دوستانش بود که به او توصیه کرد به حرف آنها گوش نکند. اکنون، نانسی خوشحال است که از توصیههای پزشکان و نه آگامبن پیروی کرده است (Nancy, 2020). به روشی مشابه، به نظر میرسد ارزیابیهای آگامبن از ابعاد سلامتی بحران کرونا را تا آنجایی که به حوزۀ پزشکی و غیر تخصصی او مربوط میشود، نباید چندان جدی گرفت. با این حال، انتقاد او از تبدیل وضعیت استثنایی به قاعدۀ طبیعی در جامعه، مهم است. بعید نیست اقتدار دولتی از فرصت بحران پیش آمده برای پوشیدن روپوش سفید پزشکی استفاده کند و به نام نفع همگانی، اقدام به محدود کردن آزادیهای فردی نماید. امید است هشدار اندیشمندانی چون آگامبن سبب شود ما در پذیرش مقررات اضطراری ذیل اقدامات زیستسیاستی به عنوان سیاستهای معمول، تأمل جدی کنیم.
منابع:
آگامبن، جورجو (1395). وضعیت استثنایی، ترجمۀ پویا ایمانی، تهران: نشر نی.
خبرگزاری ایرنا (1399). اطلاعات ثبت احوال هک نشده است. در دسترس در:
سنت، ریچارد (1391). اقتدار، ترجمۀ باقر پرهام، تهران: نشر سپیدار.
صدا و سیما (1399). گفت و گوی ویژه خبری شبکه 2 سیما. آرشیو برنامه در دسترس در:
https://www.telewebion.com/program/all-episodes/5094
فوکو، میشل (1387). مراقبت و تنبیه، ترجمۀ نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نشر نی
میلز، کاترین (1393). فلسفۀ آگامبن، ترجمۀ پویا ایمانی: تهران: نشر مرکز.
هیندس، باری (1396). گفتارهای قدرت از هابز تا فوکو، ترجمۀ مصطفی یونسی. تهران: نشر شیرازه.
Agamben G. (1998). Homo Sacer, Sovereign Power and Bare Life, Trans. By Daniel Heller-Roazen, California, Stanford University Press.
---------------- (2020). The state of exception provoked by an unmotivated emergency. February 26. Available at: http://positionspolitics.org/giorgio-agamben-the-state-of-exception-provoked-by-an-unmotivated-emergency/
---------------- (2020). Contagio. March 11. available at: https://www.quodlibet.it/giorgio-agamben-contagio
---------------- (2020). "Clarifications, Trans. By Adam Kotsko". March 17. available at: https://itself.blog/2020/03/17/giorgio-agamben-clarifications
Berge L. (2020). Biopolitics and the Coronavirus: in Defence of Giorgio Agamben. Available at: https://blog.montaignecentre.com/biopolitics-and-the-coronavirus-in-defence-of-giorgio-agamben-2/
Campbell, T., & Sitze, A. (2013). biopolitics. A Reader. Durham and London: Duke UP.
Christaens T. (2020). Must Society be Defended from Agamben?. Available at: https://criticallegalthinking.com/2020/03/26/must-society-be-defended-from-agamben/
Depoortere, F. (2012). Reading Giorgio Agamben’s Homo Sacer with René Girard. Philosophy Today, 56(2), 154-163.
De la Durantaye, L. (2009). Giorgio Agamben: a critical introduction. Stanford University Press.
Flew, T. (2012). Michel Foucault’s The Birth of Biopolitics and contemporary neo-liberalism debates. Thesis Eleven, 108(1), 44-65.
Humphreys, S. (2006). Legalizing lawlessness: On Giorgio Agamben’s state of exception. European Journal of International Law, 17(3), 677-687.
Lemke, T. (2005). “A Zone of Indistinction”–A Critique of Giorgio Agamben’s Con-cept of Biopolitics. Outlines. Critical Practice Studies, 7(1), 3-13.
McLoughlin, D. (2016). The Fiction of Sovereignty and the Real State of Exception: Giorgio Agamben’s Critique of Carl Schmitt. Law, Culture and the Humanities, 12(3), 509-528.
Minca, C. (2006). Giorgio Agamben and the new biopolitical nomos. Geografiska Annaler: Series B, Human Geography, 88(4), 387-403.
Munro, I. (2012). The management of circulations: Biopolitical variations after Foucault. International Journal of Management Reviews, 14(3), 345-362.
Nancy, J. L., Foucault, M., Agamben, G., Esposito, R., Benvenuto, S., Dwivedi, D., ... & de Carolis, M. (2020). Coronavirus and philosophers. The European Journal of Psychoanalysis.
Panagia, D. (1999). The Sacredness of Life and Death: Giorgio Agamben's Homo Sacer and the Tasks of Political Thinking. Theory & Event, 3(1).
Santiago, C. R. V., & Charles, R. (2006). From the Insular Cases to Camp X-Ray: Agamben’s state of exception and United States territorial law. Studies in law, politics, and society, 39, 15-55.
WHO. (2020). Coronavirus disease (COVID-19): Similarities and differences with influenza. Available at:
Žižek S. (2020). Monitor and Punish? Yes, Please! Available at: https://thephilosophicalsalon.com/monitor-and-punish-yes-please/