اندیشکده «بروکینگز» با حضور سه کارشناس به بررسی سیاست خارجی آمریکا و راهبردهای کلان آن پرداخت که محورهای مهم آن بدین شرح است.
تداوم رویکردها و اولویتها در اسناد راهبردی آمریکا
نوع زبان به کار رفته در سند امنیت ملی و دفاع ملی دوره دونالد ترامپ و جو بایدن، متفاوت است، اما محتوای آنها در مجموع همخوانی دارد. بر پایه بخشهایی از سند راهبرد دفاع ملی آمریکا که منتشر شده است میتوان گفت که این سند در ادامه همان سند سال 2018 و دوران ترامپ است. بخشهایی از این سند نیز همان نکتههایی است که در دوران دولت اوباما بود.
وقتی جو بایدن معاون رئیس جمهور (اوباما) بود، خواهان کاهش نقش تسلیحات هستهای در راهبرد امنیت ملی آمریکا بود، اما اکنون وضعیت امنیت بین المللی بسیار بد شده و به علت بروز تهدیدهای نوظهور و تهدیدهای جدی، کاستن نقش تسلیحات هستهای در راهبرد امنیت ملی آمریکا سخت است.
در راهبرد هستهای جدید آمریکا بخش زیادی از نگاه در این حوزه، ادامه همان راهبرد قبلی است و در واقع، بسیاری از اجزای این سند، ادامه همان سند تدوین شده در دوره ریاست جمهوری باراک اوباماست. باراک اوباما خواهان نوسازی و پیشرفته شدن تسلیحات هستهای آمریکا بود. ترامپ نیز همین رویکرد را پیش گرفت. اکنون نیز بایدن همین مسیر را پی میگیرد. اوباما با پیشدستی آمریکا در استفاده از تسلیحات هستهای مخالف بود. بایدن نیز همین نگرش را دنبال کرد.
نکته قابل تامل دیگر، همسویی نگاه اوباما، ترامپ و بایدن در زمینه محدودیتهای پیمان استارت جدید است. هر سه رئیس جمهور از مدرنیزه شدن تسیلحات هستهای و ارتقاء و استقرار تسلیحات هستهای و سامانههای شلیک این تسلیحات در اروپا حمایت میکنند. همه اینها نشان دهنده استمرار سیاست واشنگتن است.
با این وجود، تفاوتهایی در مواضع اوباما، ترامپ و بایدن وجود دارد. اوباما از حرکت جهان به سمت جهان عاری از تسلیحات هستهای حمایت میکرد. اما لحن و نوع گفتار ترامپ متفاوت بود. او به بازدارندگی بیش از کنترل تسلیحات هستهای اولویت داد. بایدن نیز از اقدامات لازم در زمینه کنترل تسلیحات هستهای حمایت میکند، اما فکر میکند در فضای کنونی امنیت بین الملل، فرصتهای مربوط به این کار بسیار محدود است.
یکی دیگر از تفاوتهای این سه رئیس جمهور در زمینه سامانههای تسلیحات غیرراهبردی است. به نظر میرسد دولت بایدن در زمینه تسلیحات هستهای راه میانه را در پیش خواهد گرفت به این معنا که بخشهایی از راهبردهای قبلی را به صورت ترکیبی داشته باشد و در عین حال، برخی جنبههای جدید را نیز اضافه کند.
جایگاه چین در راهبرد آمریکا
سند راهبرد دفاع ملی آمریکا به صورت مشخص به نقش نظامیان در تامین امنیت آمریکا در عصر جدید رقابت میان آمریکا و چین پرداخته و حتی در آن، اینگونه آمده است که نظامیان آمریکایی حاضرند با چین وارد درگیری شوند. راهبرد مورد نظر در این سند در زمینه چین به این صورت است که آمریکا میتواند در جنگ احتمالی با چین به پیروزی برسد. اما داشتن توانایی به معنای بازدارندگی یا اینکه چین نیز معتقد باشد در جنگ بازنده خواهد شد نیست. علاوه بر این، توانایی پیروزی در جنگ با چین به معنای بازدارندگی کلی بدان معنا نیست که برای دیگر رفتارهای چین نیز بازدارندگی به وجود آید.
در سند امنیت ملی آمریکا، از روسیه به عنوان تهدیدی حاد سخن گفته شده، اما از چین به صورت «چالشی در حال شدت گرفتن» یاد شده است. بدان معنا که در گذر زمان، تهدید مطرح از جانب روسیه کاهش خواهد یافت و خطر مطرح از جانب چین بیشتر خواهد شد و در نتیجه باید بر تهدید مطرح از جانب چین تمرکز شود اما تردیدی نیست که باید در کوتاه مدت و میان مدت به فکر مدیریت روسیه بود. چین، تهدید بزرگ راهبردی و بلندمدت برای ایالات متحده است. این تهدید در حوزههای گوناگون قابل تامل و مطرح است.
از سوی دیگر، ارتباط مقامات سیاسی دو کشور یا رایزنی مقامات نظامیآنها میتواند سودمند باشد و دولت بایدن نیز در این زمینه تلاشهایی داشته است. دولت بایدن باید در این گفتگوها بر حوزههای آسیبپذیری دو طرف متمرکز شود. فعالسازی چین در زمینه جنگ اوکراین و میانجگیری با روسیه نیز میتواند اقدام دیگری برای کاهش خطر تقابل میان آمریکا و چین باشد.
ضروری است ایالات متحده و چین، با هم در زمینه کاهش خطر صحبت کنند و به صورت ویژه، به موضوع فعالیتهای سایبری و شبکههای مراکز فرماندهی و ارتباطی و کنترل هستهای بپردازند. آغاز این گفتگوها، فوقالعاده حائز اهمیت است.
اقدام دیگر، گفتگوهای ایالات متحده و چین برای کاهش دادن تنشهاست. فقط لازم نیست از شیوههای سنتی مثل بستن پیمانهای کاهش و کنترل تسلیحات استفاده شود، بلکه میتوان به اقدامات دیگری از جمله اعتمادسازی فکر کرد که سبب کاهش خطر و احتمال استفاده از تسلیحات هستهای شود.
اولویت و تمرکز بر بازدارندگی
دولت بایدن درصدد آن است که یکپارچگی بیشتری میان سند امنیت ملی آمریکا، سند راهبرد دفاع ملی آمریکا و سند راهبرد هستهای آمریکا به وجود بیاورد که بر رویکرد رقابت بین المللی تاکید دارد و موضوع سلاحهای هستههای را نیز مدنظر دارد.
در راهبرد هستهای، تمرکز بر بازدارندگی است و هیچ تغییری در این زمینه وجود ندارد. در راهبرد بازدارندگی، همین نگاه در زمینه همه دشمنان آمریکا اعم از روسیه و چین و کره شمالی و دیگران پیگیری میشود. آمریکا درصدد است به گونهای یکپارچهتر این مسائل را پیگیری کند و در عرصههای گوناگون از جمله جنگ سایبری و حوزههای متعارف و هستهای، این نگاه یکپارچه را داشت.
راهبرد دیگر آمریکا همراه کردن متحدان است تا بتوان با همراهی آنها این برنامه را پیش برد و ماموریت بازدارندگی را محقق کرد. جنگ اوکراین به روشنی نشان داد که نقش کشورهای دیگر و آمادگی آنها تا چه اندازه اهمیت است و ارتقای توان دفاعی کشورهای اروپایی و اوکراین میتواند در برابر تهدید جدیتر روسیه مهم باشد. در عرصه تسلیحات متعارف نیز آمریکا باید به این نکته توجه کند که ارتقای توان دفاعی متحدان و شرکای آمریکا مهم است تا آنها بتوانند به دفاع از خودشان بپردازند. با توجه به جنگ اوکراین و وضعیت تایوان احتمالا دولت بایدن به این نتیجه رسیده است که تسلیحات هستهای در جهان امروزی، نتوانند مانع و بازدارنده تحرکات دیگران باشد.
احتمالا در سند راهبرد هستهای آمریکا از کاهش تسلیحات هستهای سخن چندانی به میان نیاید، بلکه این مسئله در سند راهبرد امنیت ملی بیان شود. در سند راهبرد امنیت ملی آمریکا بر تقویت توان تسلیحات متعارف هم پیمانان آمریکا تاکید میشود تا اینکه بتوان از احتمال شکل گرفتن بحرانهایی جلوگیری کرد که اصلاً مسئله استفاده از تسلیحات هستهای موضوعیت پیدا نکند. با این وصف، میبینیم که ارتباط فشردهای میان سند راهبرد امنیت ملی آمریکا و سند راهبرد هستهای آمریکا وجود دارد و میتوان گفت به منزله فصلهای گوناگون یک کتاب واحد هستند.
تمرکز بر شرق آسیا
درباره استقرار توان نظامی بیشتر در حوزه دریای بالتیک این نگرانی وجود دارد که این کار، سبب طولانیتر شدن جنگ اوکراین شود و ضربه شدیدی به منابع آمریکا وارد کند. اگر تمرکز سند راهبرد دفاع ملی و سند امنیت ملی آمریکا بر حوزه خاوردور است، طبیعی است که در بخش بودجه و هزینههای نظامی نیز همین اولویت پیگیری شود.
باید سیاستها به گونهای باشد که با این اولویتگذاریها همخوانی داشته باشد. درست است که آمریکا در جنگ اوکراین منافعی دارد، اما این منافع در مقایسه با منافع بزرگ تر آمریکا در خاوردور (در قبال چین) بسیار محدود است. باید در مقام عمل نیز کارهایی صورت پذیرد که همسو با این نگرش باشد. بنابراین آمریکا نباید گزینه نظامی را در مقابل چینیها برجسته کرده و شاخ و شانه بکشد. البته نباید گزینه هستهای را کاملاً از روی میز کنار گذاشت. فقط نیاز نیست که درباره آن صحبت کنیم. اقدامات مربوط به کاهش خطر تقابل با چین بسیار مهم است.
* انتشار این مطلب لزوما به معنای تایید محتوا توسط مرکز بررسیهای استراتژیک نیست و صرفاً بهمنظور بهرهبرداری نخبگانی منتشر شده است.