شناسایی ظرفیتهای مغفول سیاستی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به روش فراترکیب
هدف از انجام این پژوهش شناسایی و احصای خلأهای سیاستی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است. روش پژوهش کیفی از نوع فراترکیب و جامعه تحقیق پژوهشهای انجام شده در طول یک دهه از سال 1390 تا 1400 است.
بر این اساس 40 مقاله به طور هدفمند انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها فیشبرداری کیفی است که همزمان با فرایند جمعآوری اطلاعات، یافتههای حاصله دستهبندی، کدگذاری و تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها حاکی از آن است که ظرفیتهای مغفول احصاشده در چهار دسته سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی طبقهبندی شدند.
ظرفیت مغفول سیاسی به باورمند نبودن سیاستگذاران به پدیده تحول، استفاده نکردن بهینه از ظرفیت نهادهای فراقوهای، ضعف نگاه آیندهگرایانه، ضعف پاسخگویی و تعهد به اجرا مربوط است. ظرفیتهای مغفول اجتماعی معطوف به ضعف فرایند گفتمانسازی، توافق جمعی، تعاملات اثربخش دروندستگاهی و بروندستگاهی بوده و ظرفیتهای مغفول فرهنگی دربرگیرنده ضعف پاسداشت فرهنگ ملی، تکثر و تعامل فرهنگی، ضعف سواد فرهنگی و در نهایت، ظرفیتهای مغفول آموزشی بر کمتوجهی به آموزش همهجانبه و پایدار و کمتوجهی به نقش فرد در هویتسازی متمرکز است.
از آنجا که آشنایی سیاستگذاران و برنامهریزان با ظرفیتهای مغفول سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بسیار مؤثر است؛ بنابراین اتخاذ رویکرد جامع و یکپارچه، فاصله گرفتن از نگاه جزئی به ابعاد مختلف تربیت، برخورد متوازن و همهجانبه با همه ابعاد حوزههای مغفول لازم و ضروری است.
برای مطالعه و دریافت متن کامل این مقاله، روی لینک زیر کلیک کنید.