شناسه خبر: 125456
یکشنبه 30 شهریور 1399 11:47
نقدی بر سخنرانی دکتر علی جنادله با عنوان «تحولات خانواده در جوامع غربی»
دکتر علی جنادله (استادیار دانشگاه علامه طباطبایی) در سخنرانی خود تحتعنوان «تحولات خانواده در جامعه غربی» که در مرکز بررسیهای استراتژیک برگزار شد، ضمن ارائه دادههایی از تحولات خانواده خصوصاً در کشورهای شمال اروپا، به پیامدهای سیاستیِ چنین شواهدی پرداخت.
دکتر جنادله ابتدا با مقایسهٔ رویکرد ارزشی و رویکرد ساختاری برای تبیین تحولات خانواده در اروپا خاطرنشان کرد که دادههای جدید نشان میدهد تبیین ارزشی برای تحولات خانواده چندان مناسب به نظر نمیرسد زیرا مثلاً در کشورهای اروپای شمالی، با اینکه نظام ارزشی در سالهای اخیر تغییر نکردهاست، اما با تغییرات ساختاری (عمدتاً اقتصادی) نرخ باروری و تمایل به فرزندآوری افزایش یافتهاست. لذا رویکرد ساختاری که در آن، کاهشِ هزینه فرصتِ تشکیل خانواده و فرزندآوری باعث معکوسشدن روندهای گذار جمعیتی میشود، مناسبتر به نظر میرسد. دکتر جنادله تاکید میکند که حکومت در ایران، نگاه ارزشی به تحولات خانواده دارد و باید نگاه خود را تغییر دهد.
دربارهٔ مقایسهٔ بین این دو رویکرد، باید توجه داشت که در نگاهی کلیتر، تنها رویکرد ارزشی میتواند تحولات عمده در فرهنگ غرب (از جمله گسترش دموکراسی، رشد نظام سرمایهداری، اهمیتیافتن حقوق زنان، گسترش ارتباطات و غیره) را توضیح دهد و رویکرد ساختاری حتی اگر موفق باشد، فقط برای تبیینِ جنبههای بسیار جزئی به کار خواهد آمد. از طرف دیگر، رویکرد ساختاری در نهایت به رویکرد ارزشی تحویلپذیر است زیرا اصولاً پیشفرض میگیرد که تغییراتی بنیادی در زندگیِ شهروندان پدید آمده است و حال با اصلاحات اقتصادیِ مناسب و سازگار شدن با این تغییرات، از آشفتگیِ نهاد خانواده کاسته شدهاست.
نکتهٔ دیگر آنکه بسیاری از چالشهای اجتماعی در ایران خصوصاً در حوزه زنان (حق طلاق، حجاب اجباری، ورود زنان به ورزشگاهها، دوچرخهسواری زنان، آوازخوانی زنان و ...) بهروشنی ناشی از تغییرات ارزشی است و طبعاً مسئلهٔ تمایل یا عدم تمایل به ازدواج و فرزندآوری را نیز باید در همین بافتِ ارزشی درک کرد. حال تذکرِ این نکته که در این موردِ خاص، میتوان نگاه ساختاری داشت، چه کمکی به تحلیلِ مسائلِ جامعه خواهد کرد؟
دربارهٔ نگاه ارزشی به تحولاتِ خانواده، مشکلِ اساسی این نیست که سیاستگذار ایرانی تبیینِ این تحولات را در تغییرات ارزشی جستجو میکند بلکه مشکل آن است که با سادهانگاری گمان میکند که با چند تبلیغ تلویزیونی یا فیلترینگ شبکههای مجازی و تغییرِ برخی قوانین میتواند با این تحولات مقابله کند.
دکتر جنادله اشاره میکند که روند کلیِ دادهها نشان میدهد آشفتگی در نهاد خانواده احتمالاً رو به پایان است و با افزایشِ ثبات خانواده و بازگشت نرخ باروری، یک «سرانجام خوش» را شاهد هستیم. اولاً این سوال پیش میآید که مگر میتوان در عالمِ سیاستگذاری، با نگاهِ «خوش» و «ناخوش» پیش رفت؟ «خوش» از دیدِ چه کسی و با چه معیاری؟ چنین توصیفی خصوصاً در بحث از پیامدهای سیاستیِ یک تحول اجتماعی، آدرسِ غلط دادن به سیاستگذار خواهد بود، به این معنا که اتفاقاً در برخی تحولات که به مذاقِ سیاستگذار «خوش» نمیآید، میتوان منتظرِ یک پایان خوش ماند! در واقع، سیاستگذار بهجای آنکه سعی کند این تحولات را درک کند و خود را با آنها وفق دهد، میتواند شعار دهد که چنین تغییراتی انحرافی و گذرا هستند و اتفاقاً در جوامع غربی هم باعثِ «ناخوشی» شده بودند و حالا به سرانجامِ خوش رسیدهایم!
ثانیاً حتی اگر «سرانجام خوش» بهمعنای پایانِ آشفتگی باشد، باز هم چنین توصیفی مناسب به نظر نمیرسد. باید در نظر داشت که جامعهٔ مدرن اصولاً با آشفتگی پا به تاریخ گذاشته و این آشفتگی حتی در چشماندازِ دور به پایان نمیرسد. حتی اگر پژوهشهای مورد اشارهٔ دکتر جنادله نشان دهند که وضعیتِ خانواده به نوعی ثبات رسیدهاست، دهها پدیدهٔ «ناخوشِ» دیگر در جوامع غربی و غیرغربی در حال ظهور و گسترش هستند (میزان طلاق، کودکان تکوالد، رشد همجنسگرایی، خشونت خانگی و ...). به این ترتیب، به نظر میرسد معنای «خانواده» در غرب (و بالتبع در بسیاری از کشورهای جهان) بهکلی دگرگون شده و با معنای متعارفِ خانواده از نظر ایرانیان اصولاً قابلمقایسه نیست.
در مورد نتیجهگیریهای حاصل از تحقیقات هم به نظر میرسد نوعی مصادره به مطلوب صورت گرفته و بر مبنای تحقیقات جزئی، گزارههای بسیار کلان استنتاج شدهاست. به تعبیر دیگر، از چند مورد تحقیق راجع به رابطه نرخ باروری و توسعه اقتصادی یا نرخ باروری و تحصیلاتِ زنان، بههیچوجه نمیتوان نتیجه گرفت که روندهای کلانِ تغییرِ ساختار خانواده در غرب برعکس شدهاست یا برعکس خواهد شد. برای این نوع نتیجهگیری، حتی اگر تحقیقات فراوان در سالهای متمادی به نتایج یکسانی برسند، باز هم باید احتیاط کرد، کما اینکه در این مورد، تحقیقات گوناگون نتایج متفاوتی را نشان میدهند. مثلاً درباره رابطه تحصیلات زنان و فرزندآوری، جانگهو (۲۰۱۶) نشان میدهد که در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه از جمله آمریکا، زنانِ دارای تحصیلات بالاتر، فرزندآوری کمتری دارند. درباره وضعیت همباشی در اروپا، پژوهش گیلیو و همکاران (۲۰۱۹) نشان میدهد همباشی بهمثابه تجربه پیش از ازدواج در حال کاهش و بهعنوان جایگزین ازدواج، در حال افزایش است و این امر خصوصاً در فرانسه و نروژ صادق است (ص ۱۲۳۲). درباره رابطه بین توسعه اقتصادی و باروری، فاکس و همکاران (۲۰۱۸) هشدار میدهند که گرچه دادههایی مبنی بر رابطه مثبت وجود دارد، اما باید در استنتاجِ برعکسشدن رابطهٔ بین این دو متغیر محتاط بود.
حتی اگر روندهای کلی در کشورهای اروپایی برعکس شده باشد، باز هم باید به این نکته توجه داشت که آنچه در اروپا باعث بحران و آشفتگی شدهاست، در کشورهای دیگر از جمله ایران که این تغییرات، درونزاد نیست، پیامدهای وخیمتری خواهد داشت و حتی ممکن است به همان سرانجام نرسد.
از طرف دیگر، تقریباً بدیهی است که در جامعهای با شرایطِ فرهنگی و ارزشیِ نسبتاً ثابت (یعنی مثلاً یک کشور اروپایی در طول یک دوره ده یا بیستساله)، در صورت افزایش رفاه، میزانِ ازدواج و فرزندآوری با توجه به حذفِ موانعِ ذهنی یا واقعی افزایش خواهد یافت (و این در تضاد با تبیین ارزشی نیست). از اینها گذشته، بههرحال، هنوز تغییرِ جدی در میزان ازدواج، باروری و فرزندآوری در کشورهای اروپای شمالی یا کشورهای دارای رفاه اقتصادیِ بالا پدید نیامدهاست. پس از هیچیک از این شواهد، نمیتوان نتیجهای کلان درباره پایانِ آشفتگی در نهاد خانواده که حداقل از انقلاب صنعتی به این سو وجود داشته، برداشت کرد.
دکتر جنادله در پایان سخنرانی تاکید میکند که طرح مسئله به این شکل که آیا آنچه در اروپا رخ داده در ایران نیز رخ میدهد یا اینکه تحولات خانواده مربوط به جهان غرب است و غیره، نادرست است و بهجای این نگاه، سیاستگذار باید درک کند که خانواده پدیدهای پویا است تا بتواند این پویایی را مدیریت کند. در واقع، دکتر جنادله بر خلاف گفتههای خود، از سیاستگذار نوعی تغییرِ نگاهِ ارزشی را طلب میکند. حال پرسش اینجاست که چگونه میتوان از سیاستگذاری که پویایی را تقریبا در هیچ پدیدهای نپذیرفته و نمیپذیرد، انتظار داشت پویایی در بنیادیترین نهاد اجتماعی را بپذیرد؟
منابع
Fox, J., Klüsener, S., & Myrskylä, M. (2018). Is a Positive Relationship Between Fertility and Economic Development Emerging at the Sub-National Regional Level? Theoretical Considerations and Evidence from Europe. European Journal of Population, 35(3), 487-518. doi:10.1007/s10680-018-9485-1
Giulio, P. D., Impicciatore, R., & Sironi, M. (2019). The changing pattern of cohabitation: A sequence analysis approach. Demographic Research, 40, 1211-1248. doi:10.4054/demres.2019.40.42
Kim, J. (2016). Female education and its impact on fertility. IZA World of Labor. doi:10.15185/izawol.228